- طریق
- راه، روش
معنی طریق - جستجوی لغت در جدول جو
- طریق
- راه، مسیر، روش، طریقه، رسم
مسلک، مذهب
- طریق
- راه، صراط، روش، نحو، وجه
- طریق ((طَ))
- راه، شیوه، روش، آئین، مسلک، حال، حالت، عادت، خو، پیشه، شغل، مفرد طرق، طریقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت، کنایه از راه و روش، کنایه از سیرت، مذهب
روش اهل صفا و سلوک، تزکیۀ باطن، برای مثال ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیب وفراز (حافظ - ۵۲۴) ، در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست / بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست (حافظ - ۱۶۱) ، روش، شیوه، مسلک، مذهب، سیرت
روشی روشیک راه طریق، حالت، عادت خوی، شیوه روش نمط، مسلک مذهب، طریقت تصوف، جمع طرائق (طرایق) منسوب به طریق و طریقت، آنچه که طریقت دارد
سستی و زمین نرم و سیر و حالت و مذهب
روش راه، مسلک مذهب سیرت، تزکیه - باطن مقابل شریعت. (که تزکیه ظاهر است و آن طریقی است که سالکان را به خدا رساند) و حقیقت یا اهل طریقت رهرو طریقت صوفی
فرمانده درجه بالا
قائد، پیشوا و فرمانده ارتش روم، فرمانده عالی رتبه
درخشندگی وتابش برق که از ابر جهد
مصغر ازرق زاغ کبود
آتش سوز، سوزان
زمین پست علفناک
خوردم، خوبروی، درخشان، خردچوز
غرق شده، فرورفته در آب
غریب، نادر، شگفت، نو، تازه
آزاد، رها، غیرمقید، گشاده زبان، فصیح، روان
صدا و آوازی که از کوفتن و شکستن یا ترکیدن چیزی برمی آید، طراقا
سالک، آنکه راهی در پیش گیرد و در آن راه برود، رونده، پیرو، پارسا، زاهد، در تصوف آنکه با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیر و سلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت نیز می گویند، عارف
آتش سوزی، آتش گرفتن دکان، خانه یا جای دیگر به صورت ناخواسته، حریق
تسویی از شب هاسری از شب
مال نو، نادر، شگفت، نوزاد
بریده، شکافته، تیز چون نیزه، خوبروی: مرد
رانده شده، نفی و دور گردیده
جای دور، انداخته شده
بنگرید به تریاق
راهرو، سالک
جمع طریقه، راهها
پارسی تازی گشته تراک اوایی که از شکسته شدن بر خیزد آوایی که از تازیانه بر آید چرم کفش، پوسته آسنی پوسته توپالی برگ هایی از آسن (فلز) که بر چیزی کشند، پینه چرم (پینه وصله) صدا و آوازی که از کوفتن و شکستن چیزی مانند چوب و استخوان و جز آن بر آید