جدول جو
جدول جو

معنی طریفایون - جستجوی لغت در جدول جو

طریفایون
(طَ)
و طریفیلون نیز گویند. جالینوس حکیم گوید: حکماء یونان او را به نامهای مختلف تعریف کرده اند و بوی او به بوی قفرالیهود مشابهت دارد و اگر کسی را افعی بگزد او را در آب بپزند و آن آب در موضع جراحت بریزند مضرت زهر افعی را دفع کند و اگر به عضوی تندرست ریخته شود همان عمل کند که زهر افعی کرد، فالحاصل در صحت عضو مضرت او چون زهر افعی است در حال مضرت زهر افعی تریاق است اززهر او. دیسقوریدس گوید نبات او مقدار یک گز بود، او را خنجهای باریک باشد و لون خنجها سیاه بود و به نبات اذخر مشابهت دارد و بر هر شاخی از او سه برگ باشد، چون از زمین بروید به مشام بوی شراب رسد و چون بزرگ شود بوی قفر به مشام رسد و شکوفۀ او بنفسجی باشدو تخم او به پهنی مایل باشد و پهن تمام نبود و بر یک طرف او زغبها بود به شبه خط، چنانکه بعضی از نباتها را باشد، چنانکه نبات خیار و مانند آن. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). و رجوع به طریفیلون و طریفان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
رجوع به طریفایون و طریفان شود
لغت نامه دهخدا
در تحفۀ حکیم مؤمن و متن عربی ابن البیطار طریقولیون است، ولی لکلرک آن را بصورت تریفولیون تصحیح کرده است. ابن البیطار آرد: برخی آن را ’تربد’ پنداشته اند ولی طریفولیون بجز تربد است. دیسقوریدوس در چهارم گوید: گیاهی است که در سواحل دریا در نقاطی میروید که هرگاه آب طغیان کند آن را فروپوشد. اما گیاه مزبور نه در درون آب و نه در خشکی دور از ساحل هیچکدام پرورش نمی یابد. برگ آن شبیه به برگ گیاهی است که آن را اساطیس گویند و آن گیاه نیل است لیکن از برگ نیل درشت تر است و آن راساقی است که طول آن قریب یک وجب است و قسمت بالای آن کنگره دار است. و برخی گفته اند که گل این گیاه در هرروز سه بار تغییر رنگ دهد چنانکه هنگام بامداد سپیدو موقع ظهر بنفش و شب هنگام سرخ تیره باشد. ریشه آن سپید و خوشبو است و هرگاه آن را بچشند زبان را گرم کند. آشامیدن دو درهم از شربت آن مسهل و مدر است و گاه آن را مانند دیگر پازهرها برای دفع سموم بکار برند. جالینوس این گیاه را در مفردات خود یاد نکرده است. (از مفردات ابن البیطار). و حکیم مؤمن آرد: نباتی است بقدر شبری، برگش شبیه به برگ ثیل و از آن غلیظترو گلش در طرف صباح سفید و در نصف روز بنفش و در شب سرخ تیره میباشد، و بیخش خوشبو و سفید و به طعم زنجبیل، در اول و سیم گرم، و در آخر آن خشک و قاطع اخلاط بارده، و مقوی معده و جگر و مدر بول و مسهل اخلاط لزجه و بجهت خفقان و رفع سموم نافع و شربتش تا دو درهم و مضر سفل و مصلحش کتیرا است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
رجوع به طروفوقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ فَ)
موضعی است به یمن. (منتهی الارب). ناحیه ای است به یمن و اعراب را در آنجا وقعه ای بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
از یونانی تلفیون. گیاهی است. (دزی ج 2 ص 58). ممکنست طیلافیون محرف این کلمه باشد. و رجوع به طیلافیون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
فوهالضبع. (فهرست مخزن الادویه) ، شفنین. (تذکرۀ انطاکی). به این معنی مفرد طریقون است. رجوع به طریقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نباتی است که در بهار روید و گل او مانند خسک بود و زرد و گرد بر گرد گل خارداشته باشد و به شیرازی انگویر و آن قرطم برّی بود و منفعت وی آن است که اگر طبیخ وی بر گزیدگی افعی ریزند درد ساکن کند و اگر بر عضو سلیم ریزند همان درجه زحمت پیدا کند که از گزندگی افعی بهم رسد. (اختیارات بدیعی). طریفولیون است و گویند قرطم بری است. (تحفۀ حکیم مؤمن). طریفولیون است و قرطم بری را نیز نامند و شیخ الرئیس در قانون گفته: نباتی است ربیعی، تخم آن شبیه به عصفر، طبیخ آن را چون بر نهش افاعی بریزند تسکین وجع آن دهد و چون بر عضو سلیم بریزند احداث وجعی مانند وجع نهش افعی کند. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به طریفولیون و طریفایون و طریفیلون شود
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی گشته گل ستاره ای مگدونی، شاهتره (حشیشه الاسنان) گیاه، فشفاش (طقطق) گیاه، تربد گیاه گل ستاره یی مقدونی، حشیشه الاسنان، فشفاش، تربد
فرهنگ لغت هوشیار