چین و شکن یافتن. ترنجیدن. آژنگ افتادن: طرنجیدن، علامت خاصۀ لقوه تشنجی است که حاستها بر حال خویش باشد و پوست عضلۀ روی سخت باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر عضلۀ صدغ و عضلۀ روی و عضلۀ پیشانی را صلب و طرنجیده یابد... معلوم گردد که لقوه تشنجی است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، کشیده شدن. تمدد. و رجوع به ترنجیدن شود
چین و شکن یافتن. ترنجیدن. آژنگ افتادن: طرنجیدن، علامت خاصۀ لقوه تشنجی است که حاستها بر حال خویش باشد و پوست عضلۀ روی سخت باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر عضلۀ صدغ و عضلۀ روی و عضلۀ پیشانی را صلب و طرنجیده یابد... معلوم گردد که لقوه تشنجی است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، کشیده شدن. تمدد. و رجوع به ترنجیدن شود
این لفظ از کلمه درنگاریس لاتینی اخذ شده و آن عبارت است از رتبه ای که بطریقها به جانشینان خود اعطا کنند. صاحب بیان الادیان ذیل فرقۀ ’الملکائیه’ یکی از فرق مسیحیان آورده: ترتیب ایشان در دین و حرب، محتشم ترین ایشان بطریق باشند... و قیصر را... دوازده بطریق باشد... طرنگاد، از دست بطریق باشد، و او را فسطیار نیز گویند و هزار مرد فرمان بردارش باشد. (بیان الادیان صص 15- 16). و رجوع به حواشی بیان الادیان ص 58 شود
این لفظ از کلمه درنگاریس لاتینی اخذ شده و آن عبارت است از رتبه ای که بطریقها به جانشینان خود اعطا کنند. صاحب بیان الادیان ذیل فرقۀ ’الملکائیه’ یکی از فِرَق مسیحیان آورده: ترتیب ایشان در دین و حرب، محتشم ترین ایشان بطریق باشند... و قیصر را... دوازده بطریق باشد... طرنگاد، از دست بطریق باشد، و او را فسطیار نیز گویند و هزار مرد فرمان بردارش باشد. (بیان الادیان صص 15- 16). و رجوع به حواشی بیان الادیان ص 58 شود
موضعی است بر سه منزلی ملطیه که در این تاریخ از شهرهای روم بشمار رود و اکنون خراب است. واقدی گفته که مسلمانان بعد از آنکه از جانب عبدالله بن عبدالملک بسال 83 هجری قمری با اهالی طرندهجنگیدند بدان شهر رحل اقامت افکندند و ابنیه ای جهت سکونت خود در آنجا ساختند، سپس عمر بن عبدالعزیز از طریق اشفاق اهالی طرنده را به ملطیه انتقال داد و بعداً ملطیه نیز خراب گردید. (معجم البلدان ج 6 ص 46)
موضعی است بر سه منزلی ملطیه که در این تاریخ از شهرهای روم بشمار رود و اکنون خراب است. واقدی گفته که مسلمانان بعد از آنکه از جانب عبدالله بن عبدالملک بسال 83 هجری قمری با اهالی طرندهجنگیدند بدان شهر رحل اقامت افکندند و ابنیه ای جهت سکونت خود در آنجا ساختند، سپس عمر بن عبدالعزیز از طریق اشفاق اهالی طرنده را به ملطیه انتقال داد و بعداً ملطیه نیز خراب گردید. (معجم البلدان ج 6 ص 46)
به یونانی دوایی است که آن را به فارسی پرسیاوشان و به عربی شعرالجن خوانند. (برهان) (اختیارات بدیعی). به یونانی شعرالغول است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اصل آن طریخومانس و یونانی است
به یونانی دوایی است که آن را به فارسی پرسیاوشان و به عربی شعرالجن خوانند. (برهان) (اختیارات بدیعی). به یونانی شعرالغول است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اصل آن طریخومانس و یونانی است
کشیدگی. ترنجیدگی: و تمدد را به پارسی طرنجیدگی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خطها و شکنهای پوست پیشانی، بسبب طرنجیدگی پوست ناپیدا شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و این درست نیست، از بهر آنک اگر علت اندر جانب راست بودی نقصان حس و طرنجیدگی عضله ها اندر آن جانب بودی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
کشیدگی. ترنجیدگی: و تمدد را به پارسی طرنجیدگی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خطها و شکنهای پوست پیشانی، بسبب طرنجیدگی پوست ناپیدا شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و این درست نیست، از بهر آنک اگر علت اندر جانب راست بودی نقصان حس و طرنجیدگی عضله ها اندر آن جانب بودی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
معرب ترانگبین. (دهار) (مهذب الاسماء). و آن شیره ای است که از شترغار پدید آید مانند شهد، و در مدارک مذکور است که از آسمان همچو برف میبارید بر قوم مهتر موسی علیه السلام بوقت صبح و آن را به تازی من ّ خوانند. (آنندراج). ترنجبین. عسل گزنکور. رجوع به ترانگبین شود
معرب ترانگبین. (دهار) (مهذب الاسماء). و آن شیره ای است که از شترغار پدید آید مانند شهد، و در مدارک مذکور است که از آسمان همچو برف میبارید بر قوم مهتر موسی علیه السلام بوقت صبح و آن را به تازی مَن ّ خوانند. (آنندراج). ترنجبین. عسل گزنکور. رجوع به ترانگبین شود
ابوعبدالله محمد بن مسعود الطرنباطی العثمانی. وی از ابناء قرن 13 هجری است و او راست کتاب ارشادالمسالک الی فهم الفیه ابن مالک که در سال 1206 هجری قمری از اتمام آن فراغت یافت. کتاب مذکور دو نوبت در شهر فاس پایتخت سابق مراکش به طبع رسید، نوبتی بسال 1305 و نوبت دیگر بسال 1315 هجری قمری (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1240)
ابوعبدالله محمد بن مسعود الطرنباطی العثمانی. وی از ابناء قرن 13 هجری است و او راست کتاب ارشادالمسالک الی فهم الفیه ابن مالک که در سال 1206 هجری قمری از اتمام آن فراغت یافت. کتاب مذکور دو نوبت در شهر فاس پایتخت سابق مراکش به طبع رسید، نوبتی بسال 1305 و نوبت دیگر بسال 1315 هجری قمری (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1240)
بمعنی خودنمائی است و آن را طاق و طرنب نیز گویند، طمطراق هم به همین معنی است. وقتی در عالم صحبت گفته ام: ای احمق تا به چندت این طاق و طرنب چون دیو همی غریو و چون رعد غرنب داری شکمی زیاده پر همچون خنب گاوی به صفت ولی نداری سم و دنب. (از آنندراج). و رجوع به طاق و طرنب شود
بمعنی خودنمائی است و آن را طاق و طرنب نیز گویند، طمطراق هم به همین معنی است. وقتی در عالم صحبت گفته ام: ای احمق تا به چندت این طاق و طرنب چون دیو همی غریو و چون رعد غرنب داری شکمی زیاده پر همچون خنب گاوی به صفت ولی نداری سم و دنب. (از آنندراج). و رجوع به طاق و طرنب شود
دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان، در 74هزارگزی جنوب خاوری بافت و 2هزارگزی خاور راه فرعی بافت به اسفندقه. کوهستانی سردسیر با 442 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعۀ پشتۀ آدوری جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان، در 74هزارگزی جنوب خاوری بافت و 2هزارگزی خاور راه فرعی بافت به اسفندقه. کوهستانی سردسیر با 442 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعۀ پشتۀ آدوری جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اسپانیایی تازی گشته گل آفتابگردان، چینما چکیده آفتابگردان که از شناساها در ماتشناسی (شیمی) است گل آفتاب گردان، محلول آفتاب گردان که یکی از معرفهای شیمیایی است
اسپانیایی تازی گشته گل آفتابگردان، چینما چکیده آفتابگردان که از شناساها در ماتشناسی (شیمی) است گل آفتاب گردان، محلول آفتاب گردان که یکی از معرفهای شیمیایی است
هنداخ پیرنگ کلوار زموده، گزار، گرده ریز، دور کرد انداختن وات یا وات در دیپ (نثر) و سرواد، کناره گرفتن، گستردن گسترش، به زور فروختن، شاده شالوده، نگاره، پرسیدن پیش کشیدن، انداختن از شماره -12 کاستن کم کردن شماره ای را از شماره دیگر
هنداخ پیرنگ کلوار زموده، گزار، گرده ریز، دور کرد انداختن وات یا وات در دیپ (نثر) و سرواد، کناره گرفتن، گستردن گسترش، به زور فروختن، شاده شالوده، نگاره، پرسیدن پیش کشیدن، انداختن از شماره -12 کاستن کم کردن شماره ای را از شماره دیگر