جدول جو
جدول جو

معنی طرقچی - جستجوی لغت در جدول جو

طرقچی
(طَ رَ مَ حَلْ لَ)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، در19هزارگزی جنوب باختری بابل و در یک هزارگزی شوسۀ بابل به آمل. دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی با 175 تن سکنه. آب آن از رود خانه کاری و محصول آنجا برنج و مختصر غلات و کنف و پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
طایفۀ مغول به زبان اهل خراسان. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 166). منظور از زبان خراسان ظاهراً زبان سکنۀ صحرای ترکمان و اراضی ترکمان نشین باشد
لغت نامه دهخدا
(طَ قَ لَ)
دهی است از دهستان قلعه نو بخش کلات شهرستان مشهد در 65هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. دره. محصول آنجا غلات و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ رُ)
محصل منع. (آنندراج). قرق کننده. منعکننده. آنکه مأمور قرق کردن شکارگاه شاه است تا دیگری در آنجا صید نکند: قرقچی سلطان شریعت است. (رفیع واعظ، در صفت ماه رمضان، از آنندراج). رجوع به قرق شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان در 30هزارگزی شمال باختری قوچان و 5هزارگزی جنوب شوسۀ قوچان به شیروان. جلگه و معتدل با 56 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
منسوب به طرق که قریه ای است شهرک مانند و تا اصفهان بیست فرسنگ مسافت دارد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ابوالعباس احمد بن ثابت بن محمد طرقی اصفهانی. متوفی بسال 520 هجری قمری حافظی ماهر و محدثی آگاه بوده است. رجوع به انساب سمعانی برگ 370 الف شود
لغت نامه دهخدا
(طُ قَ)
از محال لعل آباد توابع بارفروش است. (سفرنامۀ مازندران رابینو ص 118 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرقچی
تصویر قرقچی
ترکی بازدار پاسدار مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
فرهنگ لغت هوشیار