منسوب به درغان که شهری بوده است به حوالی سمرقند در ساحل جیحون: یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی. ابوالعباس. که با خرسنگ برناید سروزن گاو درغانی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
منسوب به درغان که شهری بوده است به حوالی سمرقند در ساحل جیحون: یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی. ابوالعباس. که با خرسنگ برناید سروزن گاو درغانی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ناحیه ای است آبادان و بزرگ، با نعمتهای بسیار و اندر وی کوه بسیار است و دشت و شهرها و آبهای روان. و در ترکستان است. آنجا برده بسیار افتد ترک. و اندر کوههای وی معدن زر و سیم است بسیار و معدن مس و سرب و نوشادر و سیماب و چراغ سنگ و سنگ پادزهر و سنگ مغناطیس و داروهای بسیار. و از او طبرخون خیزد و گیاههایی که اندر داروهای عجب به کار شود. و ملوک فرغانه در قدیم از ملوک اطراف بودندی و ایشان را دهقان خواندندی. اخسیکت قصبۀ فرغانه است و مستقر امیر است و عمال. اثکث، تشوخ، طماخس، نامکاخس، سوخ، اوال، بغسکین، خواکند، رشتان، زند، رامش، قبا، اوش، اورست، فرسیاب، اوزگند، ختلام، کشوکث و پاب از شهرهای فرغانه است. (حدود العالم). ولایتی است از ملک ماوراءالنهر مابین سمرقند و چین که آن را اندگان گویند و معرب آن اندجان است. (برهان). شهر و ناحیتی وسیع است به ماوراءالنهر متصل به بلاد ترکستان در زاویتی از ناحیۀ هیطل از سوی مطلعالشمس بر جانب راست کسی که قاصد بلاد ترک بود. بسیارخیر و فراوان رستاق است و گویند در آن چهل منبر (مسجد جامع) بوده است. بین آن و سمرقند پنجاه فرسخ مسافت است و از ولایات آن خجند است... (معجم البلدان) : هرچه به عالم دغا و مسخره بوده ست از حد فرغانه تا به غزنی و قزدار... نجیبی. سپاه سپنجاب و فرغانه را دگر مرزداران فرزانه را... نظامی. گفتم ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفتا: من نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه. مولوی
ناحیه ای است آبادان و بزرگ، با نعمتهای بسیار و اندر وی کوه بسیار است و دشت و شهرها و آبهای روان. و در ترکستان است. آنجا برده بسیار افتد ترک. و اندر کوههای وی معدن زر و سیم است بسیار و معدن مس و سرب و نوشادر و سیماب و چراغ سنگ و سنگ پادزهر و سنگ مغناطیس و داروهای بسیار. و از او طبرخون خیزد و گیاههایی که اندر داروهای عجب به کار شود. و ملوک فرغانه در قدیم از ملوک اطراف بودندی و ایشان را دهقان خواندندی. اخسیکت قصبۀ فرغانه است و مستقر امیر است و عمال. اثکث، تشوخ، طماخس، نامکاخس، سوخ، اوال، بغسکین، خواکند، رشتان، زند، رامش، قبا، اوش، اورست، فرسیاب، اوزگند، ختلام، کشوکث و پاب از شهرهای فرغانه است. (حدود العالم). ولایتی است از ملک ماوراءالنهر مابین سمرقند و چین که آن را اندگان گویند و معرب آن اندجان است. (برهان). شهر و ناحیتی وسیع است به ماوراءالنهر متصل به بلاد ترکستان در زاویتی از ناحیۀ هیطل از سوی مطلعالشمس بر جانب راست کسی که قاصد بلاد ترک بود. بسیارخیر و فراوان رستاق است و گویند در آن چهل منبر (مسجد جامع) بوده است. بین آن و سمرقند پنجاه فرسخ مسافت است و از ولایات آن خجند است... (معجم البلدان) : هرچه به عالم دغا و مسخره بوده ست از حد فرغانه تا به غزنی و قزدار... نجیبی. سپاه سپنجاب و فرغانه را دگر مرزداران فرزانه را... نظامی. گفتم ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفتا: من نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه. مولوی
محمد بن اسماعیل فارسی، مکنی به ابوالفتح و منسوب به فرغان فارس. در نیشابور از ابویعلی حمزه بن عبدالعزیز المهلبی و جز او استماع حدیث کرد. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 206)
محمد بن اسماعیل فارسی، مکنی به ابوالفتح و منسوب به فرغان فارس. در نیشابور از ابویعلی حمزه بن عبدالعزیز المهلبی و جز او استماع حدیث کرد. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 206)
نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی مرکب از سه انبان بزرگ از پوست گاومیش کرده منضم به یکدیگر و بر سر انبان میانین انبان بزرگ دیگری وصل کرده و بر انبان سومی لوله های برنجین تعبیه شده و بر لوله ها سوراخها نهاده به نسبت های معلومه که از آنها آوازهای شادی یا اندوهناک چنانکه خواهند برآرند. (مفاتیح العلوم). نای انبان. رجوع به ارغنون شود
نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی مرکب از سه انبان بزرگ از پوست گاومیش کرده منضم به یکدیگر و بر سر انبان میانین انبان بزرگ دیگری وصل کرده و بر انبان سومی لوله های برنجین تعبیه شده و بر لوله ها سوراخها نهاده به نسبت های معلومه که از آنها آوازهای شادی یا اندوهناک چنانکه خواهند برآرند. (مفاتیح العلوم). نای انبان. رجوع به ارغنون شود
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
لاتینی فرنود سنجی نامی که بر آموزش های ارستو نهاده اند. سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
لاتینی فرنود سنجی نامی که بر آموزش های ارستو نهاده اند. سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن