جدول جو
جدول جو

معنی طرطور - جستجوی لغت در جدول جو

طرطور
(طُ)
باریک دراز. (منتهی الارب) (آنندراج). دراز باریک. (مهذب الاسماء) ، کلاه باریک دراز، ناکس ضعیف. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طرطور
تازی گشته سیرچاشنی کلاه برغو، دراز و باریک: مرد، ناتوان، ناکس
تصویری از طرطور
تصویر طرطور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
به عربی دردی خمر است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). طرطق
لغت نامه دهخدا
(طُ شَ)
شهری است به شام مشرف بر دریا و نزدیک مرقب و عکا. یاقوت گوید: در این تاریخ در دست فرنگیان است. (معجم البلدان ج 6 ص 41). نام دهی پررونق. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
صندوقچۀ عدل تو مانده ست به طرطوس
دستورچۀ جور تو در پیش و کنار است.
ناصرخسرو.
در شعر بالا در دیوان ناصرخسرو ص 55 این لفظ بصورت فوق آمده و در زیر صفحه معنی کرده اند که نام شهری است به اندلس، و آقای مجتبی مینوی در ضمن تعلیقات در ص 628 دیوان مزبور تذکر داده اند که شهری که در اندلس است طرطوشه نام دارد، و ظاهراً اینجا طرسوس یا طرطوس بر وزن قربوس (که در حالت ضرورت شعر اسکان راء رواست) صواب باشد که هر دو نام شهری از شام است. و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 164 شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نام پهلوانی. (آنندراج) (غیاث اللغات). نام مبارزی از لشکر روس. (شمس اللغات). و بزبان رومی رستم را گویند (؟). (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نوعی کفش (؟) : گفت مادرت کهنه طرطوسی دارد گاهگاهی به پا درمیکشم. (هزلیات سعدی)
لغت نامه دهخدا
(طُ طُ)
فعل امر است جهت همسایگی بیت اﷲ الحرام و همیشگی بر آن. (منتهی الارب). امرٌ بمجاوره البیت الحرام و الدوام علیها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ / طَ)
موضعی است به شام. (منتهی الارب). قریه ای است به وادی بطنان که همان وادی بزاعۀ نزدیک حلب باشد، و آن را طلطل نیز گویند، و طرطر در شعر امروءالقیس آمده است. (معجم البلدان ج 6 ص 61)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرغور
تصویر طرغور
ترکی پیشکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرطیر
تصویر طرطیر
اسید تاتریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرطور
تصویر هرطور
هرگونه هرقسم هروجه. یابه هرطور. بهرقسم بهروجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرطورالباشا
تصویر طرطورالباشا
لادن از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرطور الباشا
تصویر طرطور الباشا
لادن
فرهنگ لغت هوشیار