جدول جو
جدول جو

معنی طرخشقوق - جستجوی لغت در جدول جو

طرخشقوق(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
طرخشقوق
و همانند های آن: پارسی تازی گشته تلخ شکوک تلخ جکوک کاسنی دشتی گیاه شاش خر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یعضید. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرائی: و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان (علف آن جانوران که شیر آنان خورند) حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده اند چون حواالبقر و خاروکاودن این جمله نامهاست و ابوالخیر او را طرشقوق گوید. ارجانی گوید: طلخشوق سرد و خشک است در یک درجه و خشکی او غالب است بر سردی او و شربت او مضرت زهرها را دفع کند و اگر بر موضع گزیدگی مار و کژدم نهاده شود درد را تسکین دهد و ضرر زهر دفع کند و سده های جگر و معده را بگشاید و این هر دو عضو را تقویت کند از اعضاء رئیسه. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). رجوع به طرخشقوق شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
طرشقون. هندبای برّی است. رجوع به هندبا شود. (از مفردات ابن البیطار). دزی گوید: کلمه مزبوربه صورتهای: طرخشقوق و طلحشقوق و طرشقوق نیز آمده است. (دزی ج 2 ص 33). و حکیم مؤمن نیز ذیل طرخشقوق و طرشقون آرد: نام هندباء برّی است. (تحفه). و صاحب ذخیره ذیل طرخشقوق آرد: کاسنی دشتی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی نسخۀ خطی). کسنه (کاسنی) را به تازی هندبا گویند، بوستانی باشد و دشتی باشد و دشتی را طرخشقوق گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و در اختیارات بدیعی ذیل طرخشقوق آمده است: و طرشقوق نیز گویند و هندبای برّی بود. و صاحب مخزن الادویه نیز همین معنی را ذیل دوکلمه مزبور آورده است. و صاحب برهان ذیل طرخشقون آرد: کاسنی صحرائی را گویند و آن را طرخشقوق هم گفته اند که بجای نون قاف باشد. و صاحب آنندراج ذیل طرخشقون آرد: هندبای برّی است. و در بعضی کتب طرخشقوس آمده است. و رجوع به طرشقون و طرخشقوق و طلخشقوق شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ حَ)
الهندباء. (تذکرۀ داود انطاکی ص 238). کاسنی. رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ خَ)
طرخشقوق است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ خَ)
طلخشقوق است. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). رجوع به طلخشقوق شود
لغت نامه دهخدا
(طَ شَ)
هندبای بری بود. (اختیارات بدیعی). کاسنی بری و یقال طرخشقوق، هو الهندباء البری مبرد، مفتح، عصاریه ینفع من الاستسقاء جداً و یفتح سددالکبد و یقاوم السموم خصوصاً الزنبور. (بحر الجواهر). و رجوع به طرخشفوق و طرخشقوس و طرخشقوق و طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
و همانند های آن: پارسی تازی گشته تلخ شکوک تلخ جکوک کاسنی دشتی گیاه شاش خر کاسنی صحرایی. گل قاصد خبر آور خبر کش علف شاش خر. توضیح این کلمات طرخشقون و طلخشقون و طرخشکون و طرخشقوق و طرخجقوق و طرحشقوق و طشقوق و طرحسقوس بنظر می آید که همه مصحف و محرف تلخ شکوگ که یک کلمه فارسی است و به معنای خرقه تلخ است باشند. بنگرید بدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرخشکون
تصویر طرخشکون
طرخشقون گل قاصد
فرهنگ لغت هوشیار