جدول جو
جدول جو

معنی طرحشقوق - جستجوی لغت در جدول جو

طرحشقوق
(طَ حَ)
الهندباء. (تذکرۀ داود انطاکی ص 238). کاسنی. رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
بقله الیهودیه. خس کاذب. (دزی ج 2 ص 19). گیاهی است که معمولاً یکسال عمر میکند و گاهی هم بیشتر دوام میکند. برگهای آن در دو طرف شاخه میروید ولی کاملاً روبروی هم قرار ندارند. گلهای آن یکنوع گل مرکب و زردرنگ است. در حدود سی نوع از این گیاه در دنیا شناخته شده است. وقتی آن را خرد و ریزریز کنند شیرۀ سفیدرنگی از آن خارج میشود، این گیاه به سرعت نمو کرده و زیادمیشود خوک و خرگوش با رغبت آن را میخورند و برگهای جوان و تازۀ آن را بعنوان ’سالاد’ استعمال میکنند
لغت نامه دهخدا
یعضید. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرائی: و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان (علف آن جانوران که شیر آنان خورند) حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده اند چون حواالبقر و خاروکاودن این جمله نامهاست و ابوالخیر او را طرشقوق گوید. ارجانی گوید: طلخشوق سرد و خشک است در یک درجه و خشکی او غالب است بر سردی او و شربت او مضرت زهرها را دفع کند و اگر بر موضع گزیدگی مار و کژدم نهاده شود درد را تسکین دهد و ضرر زهر دفع کند و سده های جگر و معده را بگشاید و این هر دو عضو را تقویت کند از اعضاء رئیسه. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). رجوع به طرخشقوق شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
طرشقون. هندبای برّی است. رجوع به هندبا شود. (از مفردات ابن البیطار). دزی گوید: کلمه مزبوربه صورتهای: طرخشقوق و طلحشقوق و طرشقوق نیز آمده است. (دزی ج 2 ص 33). و حکیم مؤمن نیز ذیل طرخشقوق و طرشقون آرد: نام هندباء برّی است. (تحفه). و صاحب ذخیره ذیل طرخشقوق آرد: کاسنی دشتی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی نسخۀ خطی). کسنه (کاسنی) را به تازی هندبا گویند، بوستانی باشد و دشتی باشد و دشتی را طرخشقوق گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و در اختیارات بدیعی ذیل طرخشقوق آمده است: و طرشقوق نیز گویند و هندبای برّی بود. و صاحب مخزن الادویه نیز همین معنی را ذیل دوکلمه مزبور آورده است. و صاحب برهان ذیل طرخشقون آرد: کاسنی صحرائی را گویند و آن را طرخشقوق هم گفته اند که بجای نون قاف باشد. و صاحب آنندراج ذیل طرخشقون آرد: هندبای برّی است. و در بعضی کتب طرخشقوس آمده است. و رجوع به طرشقون و طرخشقوق و طلخشقوق شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ شَ)
رجوع به طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ شَ)
هندبای بری بود. (اختیارات بدیعی). کاسنی بری و یقال طرخشقوق، هو الهندباء البری مبرد، مفتح، عصاریه ینفع من الاستسقاء جداً و یفتح سددالکبد و یقاوم السموم خصوصاً الزنبور. (بحر الجواهر). و رجوع به طرخشفوق و طرخشقوس و طرخشقوق و طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
و همانند های آن: پارسی تازی گشته تلخ شکوک تلخ جکوک کاسنی دشتی گیاه شاش خر
فرهنگ لغت هوشیار
و همانند های آن: پارسی تازی گشته تلخ شکوک تلخ جکوک کاسنی دشتی گیاه شاش خر کاسنی صحرایی. گل قاصد خبر آور خبر کش علف شاش خر. توضیح این کلمات طرخشقون و طلخشقون و طرخشکون و طرخشقوق و طرخجقوق و طرحشقوق و طشقوق و طرحسقوس بنظر می آید که همه مصحف و محرف تلخ شکوگ که یک کلمه فارسی است و به معنای خرقه تلخ است باشند. بنگرید بدان
فرهنگ لغت هوشیار