جدول جو
جدول جو

معنی طراخینس - جستجوی لغت در جدول جو

طراخینس
اسم یونانی خندروس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و در فهرست مخزن الادویه چاپی این کلمه را بصورت طراخیس ذکر کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
به یونانی خذروس است. (فهرست مخزن الادویه). و در تحفۀ حکیم مؤمن همین کلمه را طراخینس آورده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
رودی است در شبه جزیره مره و آن در جنوب شهر ارگس از غاری میجوشد و در مجرای خود آسیاهای بسیار را بکار می اندازد و بخلیج انابولی می ریزد و گمان میکنند که این رود، روداستینفال است که در ارکادیا بزمین فرومیرود و از جنوب شهر ارگس سر بیرون می آورد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
یکی از پادشاهان روم: مملکت وی نوزده سال بوده است. وی را هیچ ذکر نیافته ایم بعد از قدر. (مجمل التواریخ و القصص ص 133). او همان تراژان امپراتور روم است از سال 98 تا 117 م. و متولد در ایتالیکا ست (در اسپانیا) بسال 52 میلادی وی برپارتیان (ایران) غلبه کرد (101- 105 میلادی). در نظم امور مهارت داشت و ابنیۀبسیار بنا کرد و مسیحیان را مورد ایذاء قرار داد
لغت نامه دهخدا
علک البطم. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طرابیون شود
لغت نامه دهخدا
از پزشکان است که پیش از عصر جالینوس میزیسته و گویند وی همان اسکندروس پزشک معروف است. او راست: کتاب علل العین و علاجها که محتوی بر سه مقاله میباشد. کتاب البرسام. کتاب الضبان و الحیات التی تتولد فی البطن و الدیدان. (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
(سَ نُ)
به لغت یونانی رستنی باشد مانند گندنای کوهی بول و حیض را براند و بچه از شکم بیندازد. (برهان) (آنندراج). رجوع به گندنای کوهی ذیل کلمه گندنا شود
لغت نامه دهخدا
به سریانی بطم است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سلت است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). به لغت یونانی دوائی است که آن را بفارسی جو برهنه، و برهنه جو و به عربی سلت گویند. و آن چیزی باشد مانند گندمی که پوست آنرا کنده باشند و به این معنی طراقیس هم آمده است که بجای غین قاف باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رازی گفته از جنس نخود سیاه است و گفته اند حبی است کوچک سیاه که در باقلا بهم میرسد و گفته اند خندروس است و سلت را نیز گفته اند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دزی در لغتنامۀ خود برای شاهد استعمال این کلمه عبارت ذیل را از الف لیله و لیله چاپ پرسلا ج 12 ص 123 سطر 1 و 2 آورده است: فدخل الی مقصوره من مقاصیر الحمام و رمی فیها طرازین و زینها من الجانبین: ثم انه صورالطرازین صوره مارات العیون احسن منها و هی صوره لاروح فیهاو هی صوره ماریه بنت ملک بغداد ثم ان ّالفقیر لما تم الصوره، مضی الی حال سبیله. پس از نقل عبارت فوق گوید: معنی کلمه مزبور را ندانستم. (دزی ج 2 ص 35)
لغت نامه دهخدا
(طَ خِ نَ)
جمع واژۀ طرخان. (منتهی الارب) (آنندراج) : فقال یحیی بن خالد البرمکی، یا امیرالمؤمنین... و علی بن عیسی، قتل صنادید اهل خراسان و طراخنتها... (آداب الوزراء جهشیاری ص 180). رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2557 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طراغیس
تصویر طراغیس
یونانی برهنه جو از دارو ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراخنه
تصویر طراخنه
جمع طرخان، از ترخان ترکی بنگرید به ترخان
فرهنگ لغت هوشیار
چشمه و مرتعی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی