جدول جو
جدول جو

معنی طراحی - جستجوی لغت در جدول جو

طراحی
(طُ حی ی)
سیرٌ طراحی ٌ، سیر دور و دراز. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طراحی
(طَرْ را)
عمل و شغل طراح. بیرنگ گری. نقشه ریزی. نقشه بنائی را بر کاغذ، با حبر یا مداد و یا بر زمین با گچ و مانند آن کردن. نقاشی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طراحی
عمل و شغل طراح طرح افکنی نقشه ریزی، طرح نقاشی، شیوه ای از نقاشی که جنبه طرح آزمایشی و تمرینی دارد، ریختن طرح جامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
طراحی
کاری که طراح انجام می دهد
تصویری از طراحی
تصویر طراحی
فرهنگ فارسی معین
طراحی
نمودار سازی
تصویری از طراحی
تصویر طراحی
فرهنگ واژه فارسی سره
طراحی
طرح ریزی، مدل سازی، نقشه کشی، نگارگری، برنامه ریزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ظرف شیشه ای یا بلوری شکم دار و دهان تنگ که در آن شراب می نوشیدند، ظرف شراب، تنگ شراب، برای مثال به زبان صراحی و لب جام / هاتف صبح را جواب دهید (خاقانی - ۵۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
شغل و عمل جراح، شاخه ای از پزشکی که عبارت است از بریدن و شکافتن قسمت های مختلف بدن، برداشتن یا ترمیم بافت های مریض و معیوب و پیوند و بخیۀ جراحات
جراحی پلاستیک: در پزشکی، نوعی جراحی سطحی که برای زیبایی چهره و سایر اندام انسان صورت می گیرد و جراح بافت های برآمده و نازیبا را با عمل جراحی ترمیم و معالجه می کند، انتقال نسج سالم برای ترمیم نسج آسیب دیده
فرهنگ فارسی عمید
نیشگری کار نیش رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن انساج و اعضای ناسالم و معیوب بمنظور بهبود حال مریض سر و کار دارد، شغل جراح عمل جراح. یا جراحی پلاستیک. رشته ای از جراحی که بمنظور ترمیم اعضای از دست رفته یا زیباتر ساختن اعضای موجود انجام میشود جراحی ترمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
برگرفته ازشرحه تازی ک باب کنجه (گویش شیرازی) کباب تکه نوعی کباب از گوشت شرحه شرحه (تکه تکه) می پختند و در سطل می نهادند
فرهنگ لغت هوشیار
از صراحیه: تنگ به شکل حیوانات تکوک قسمی ظرف شیشه یی یا بلورین با شکمی متوسط و گلوگاهی تنگ و دراز که در آن شراب یا مسکری دیگر کنند و در مجلسی و از آن در پیاله و جام قدح ریزند آوند شراب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ترازی از مردم تراز از ساخته های تراز پارسی تازی گشته ترازی ترز نگار منسوب بشهر طراز، آنچه در شهر طراز یافت شود اسب طرازی گرگ طرازی. منسوب به طراز آن که جامه را نگار کند مطرز رقام. یا جامه طراز. جامه ای که برای سلطان بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری بریکبری ترفندگری کسیه بری، دزدی، گربزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری، حیله گری
فرهنگ فارسی معین
((جَ رّ))
رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن یا ترمیم اعضای ناسالم و معیوب به منظور بهبود حال بیمار سر و کار دارد
فرهنگ فارسی معین
((شَ))
نوعی کباب که از گوشت شرحه شرحه (تکه تکه) می پختند و در سطل می نهادند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراحی
تصویر صراحی
((صُ))
ظرف شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
کرنت، کارد پزشکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
Surgical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
外科的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
כירורגי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
शल्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
bedah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
ศัลยกรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
quirúrgico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
cirúrgico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
外科的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
хірургічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
chirurgisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
хирургический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جراحی
تصویر جراحی
외과의
دیکشنری فارسی به کره ای