- طراح
- طرح کننده، نقشه کش، در هنر نقاشی نقاش
معنی طراح - جستجوی لغت در جدول جو
- طراح
- نقاش، آنکه طرح افکند، نقشه ریز
- طراح ((طَ رّ))
- نقاش، آن که طرح افکند، گرده ریز، نقشه ریز، آن که برای انجام کار یا فعالیتی برنامه ریزی کند یا مطلبی را تدوین کند
- طراح
- Designer, Designer
- طراح
- дизайнер
- طراح
- Designer
- طراح
- дизайнер
- طراح
- projektant
- طراح
- designer
- طراح
- designer
- طراح
- diseñador
- طراح
- designer
- طراح
- ontwerper
- طراح
- डिज़ाइनर , डिजाइनर
- طراح
- desainer
- طراح
- مصمّمٌ
- طراح
- 디자이너 , 디자이너
- طراح
- 设计师 , 设计师
- طراح
- デザイナー , デザイナー
- طراح
- tasarımcı
- طراح
- mbunifu
- طراح
- นักออกแบบ , นักออกแบบ
- طراح
- ডিজাইনার , ডিজাইনার
- طراح
- ڈیزائنر , ڈیزائنر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نمودار سازی
عمل و شغل طراح طرح افکنی نقشه ریزی، طرح نقاشی، شیوه ای از نقاشی که جنبه طرح آزمایشی و تمرینی دارد، ریختن طرح جامه ها
کاری که طراح انجام می دهد
انداختن، دور کردن کسی یا چیزی را، افکندن
افکندن، انداختن، دور انداختن
کرنتگر، کارد پزشک
شیرابه شیرآبکی آله کلو از جانوران آلاکلنگ
تراز
زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند