جدول جو
جدول جو

معنی طرابوزان - جستجوی لغت در جدول جو

طرابوزان
(طَ)
رجوع به طرابزون و تاریخ مغول اقبال آشتیانی ص 459، 569، 570، 572، 574 و ایران باستان ج 3 ص 1970، 2438 و ترجمه تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 103، 228، 231، 448، 450، 451، 454، 455و تاریخ ادبیات براون ترجمه رشیدیاسمی ص 37 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ رَ)
نوعی توتون سیگار
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ولایتی است از ولایات ترکیۀ آسیا، محدود است شمالاً به بحر اسود، جنوباً به ارض روم و سیواس، و شرقاً به ارض روم و قفقاز وغرباً به قسطمونی. مساحت آن دوازده هزار میل مربع، وجمعیت آن یک میلیون و یکصدهزار تن است که از اجناس مختلف مردم تشکیل یافته است و همگی دلیر و پردل میباشند. ولایت طرابزون کوهستانی است و دارای درختان بسیار از هر نوع میوه است. این ولایت چهار متصرفیه و بیست ودو مرکز قضاء و بیست وهفت ناحیه دارد. بندر آن طرابزون است که بر ساحل بحر اسود واقع شده و نزدیک به چهل هزار تن سکنه دارد و لنگرگاه تجارتی وسیعی میباشد. مشهورترین شهرهای این ولایت صامسون است که خود بر بحر اسود لنگرگاهی است، و کشتیهای بسیار با ماشین بخار بدانجا لنگر افکنند. (ذیل معجم البلدان ج 2 ص 291)
لغت نامه دهخدا
این صورت در سفرنامۀ ناصرخسرو آمده است و چنین: پس از این شهر (طرابلس) برفتم همچنان بر طرف دریا رو سوی جنوب به یکی فرسنگی حصاری دیدم که آنرا قلمون میگفتند. چشمه ای آب در اندرون آن بود. از آنجا برفتم بشهر طرابرزن و از طرابلس تا آنجا پنج فرسنگ بود. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلن ص 18). اما در کتب جغرافیا دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(طِ)
در حال طرازیدن
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام مرکز قضای بافره واقع در سنجاق طرابوزان، نزدیک قزل ایرماق. تجارت عمده آن تنباکو است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200)
لغت نامه دهخدا