جدول جو
جدول جو

معنی طرآن - جستجوی لغت در جدول جو

طرآن
(طَ رَ)
کوهی است که کبوتر بسیار در آنجا باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). و منظور از حمام الطرآنی، کبوتر منسوب بدان کوه است. ابوحاتم گفته که عامۀ مردم طرانی راطورانی تلفظ میکنند و آن ناصواب است از ابوحاتم پرسیدند که منظور ذوالرمه از طوریون در این بیت چیست:
اعاریب طوریون عن کل قریه
یحیدون عنها من حذارالمقادر.
ابوحاتم گفت: از مادۀ طرء نیست، چه اگر از آن ماده بودی، بایستی طرئیون گفتی، پرسیدند: پس معنی آن چه باشد، گفت: مراد ذوالرمه آن بوده است که بفهماند تازیان بدوی از تازیان بلاد طور یعنی خطۀ شام بوده اند، چنانکه عجاج رجزسرای معروف گفته:
دانی جناحیه من الطور فمر.
اراد انه جاء من الشام.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
طرآن
(طُرْ)
راه و کار منکر و بد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طرآن
کوه کبوتران کوهی است که در آن کبوتران بسیار می باشد، کار ناشناخته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرآن
تصویر قرآن
کتاب آسمانی مسلمانان شامل ۶۶۰۰ آیه در قالب ۱۱۴ سوره، تبیان
فرهنگ فارسی عمید
(طُرْ)
آنچه معلوم نشد از کجا رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج).
- امر طرآنی، کاری که معلوم نشود از کجا رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج).
- حمام طرآنی، مثله. (منتهی الارب). کبوتری که معلوم نشود از کجا رسیده. (آنندراج). و در معجم البلدان بمعنی کبوتر منسوب به کوه ’طرآن’ آمده. رجوع به طرآن شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خرء. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
از مشاهیر بلاد ارمنیهالصغری است. (نزهه القلوب چ اروپا ص 264). موضعی است به ارمینیه. (منتهی الارب). جایگاهی است به ارمینیه که بحتری شاعر عرب نام آن را در این بیت خود که از قصیده ای که در مدیحۀ محمد بن یوسف سرود آورده است:
و لا عز للاشراک من بعدما التقت
علی السفح من علیا طرون عساکره.
، و نیز حصاری است بین بیت المقدس و رمله که آن حصار هم از فتوحات صلاح الدین ایوبی بسال 583 هجری قمری در تواریخ ثبت است. (معجم البلدان ج 6 ص 46)
لغت نامه دهخدا
(طِرْ یَ)
گل تنک. (منتهی الارب). طین رقیق. (فهرست مخزن الادویه) ، لای تنک، خشم. یقال: اتی بالطرین و الغرین، ای غضب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ وَ)
جایگاهی است که ذکر آن در اشعار عرب آمده است (مراصد). (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طُ سُ)
طرسن بیک. مورخ عثمانی. وی فتح قسطنطینیه را مشاهده کرد و در حملات سلطان محمد دوم در جنگ ضد روملی شرکت جسته است. او راست: تاریخی ابوالفتح (1497 میلادی) که در آن، تاریخ محمد دوم و بایزید دوم را گرد آورده است. (اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی. گویند: قراء الشی ٔ قرآناً (از باب نصر و فتح) ، بچه دادن حامل. گویند: قرأت الحامل قرآناً، بچه داد آن حامل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، قرائت. قرء. خواندن. (منتهی الارب). رجوع به قرء شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
جامۀ ابریشم. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی از خز است. (فهرست مخزن الادویه). خز. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرآنی
تصویر طرآنی
کار ناگهانی، نا کجا آباد
فرهنگ لغت هوشیار
نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمد بن عبدالله (ص) پیامبر اسلام نازل گردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرآن
تصویر قرآن
((قُ))
نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر محمد (ص) نازل شد
قرآن خدا که غلط نشده: کنایه از بی اهمیت بودن یا خالی از ایراد نبودن آن چه روی داده یا روی می دهد. نظر به اهمیت و بی غلط بودن قرآن
فرهنگ فارسی معین
کتاب الله، فرقان، کلام الله، مصحف
فرهنگ واژه مترادف متضاد