جدول جو
جدول جو

معنی طحلب - جستجوی لغت در جدول جو

طحلب
گاواب جلوزغ جغزپاره چغز واره جل آب جلبک چیزی سبزمانند که روی آب به هم می رسد خزه چغزلاوه، ونوک آبی (ونوک عدس) عدس آبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طالب
تصویر طالب
(پسرانه)
خواستار، خواهان، سالک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تحلب
تصویر تحلب
روانش روانیدن اشک از چشم یا آب از دهان
فرهنگ لغت هوشیار
در انگلیسی و فرانسوی بر گرفته از این واژه تازی است سگ انگور جر موج، شیره جرموج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالب
تصویر طالب
طلب کننده، جوینده، خواهنده، خواهان، محصل، دانش آموز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طالب
تصویر طالب
جوینده، خواهنده، خواستگار، خواهشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحله
تصویر طحله
سپرز رنگی رنگی است میان تیرگی و سیاهی با اندک سپیدی
فرهنگ لغت هوشیار
انگبین، کنستو یکی از گونه های آلبالو آلبالو تلخ گاو دوشه شیر دوشه ظرفی که در آن شیر دوشند محلاب شیر دوشه جمع محالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالب
تصویر طالب
جوینده، خواهان، دانشجوی علوم دینی، جمع طلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محلب
تصویر محلب
((مَ لَ))
انگبین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محلب
تصویر محلب
((مِ لَ))
ظرفی که در آن شیر دوشند، محلاب، شیردوشه، جمع محالب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلب
تصویر طلب
بستان کاری، جستن، خواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حلب
تصویر حلب
شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلب
تصویر طلب
دسته ای از مردم، گروه، فوجی از لشکر
طلب طلب: گروه گروه، دسته دسته، برای مثال جان پاکان طلب طلب و جوق جوق / آیدت از هر نواحی مست شوق (مولوی - ۵۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلب
تصویر طلب
جستجو، جستن، مقابل بدهی، کنایه از پولی یا چیزی که به کسی وام داده باشند
بن مضارع طلبیدن
پسوند متصل به واژه به معنای طلبنده مثلاً آزادی طلب، آشوب طلب، جاه طلب، داوطلب، صلح طلب
در تصوف از مراحل سلوک که در آن سالک در پی یافتن حق و حقیقت است
جمع واژۀ طالب، خواستار ها
طلب کردن: درخواست کردن، خواستن، برای مثال طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی - ۱۸۵)، چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)جستجو کردن، جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طحل
تصویر طحل
سپولماری درد سپرز گرفتن، بوی گرفتن آب، جمع طحال، سپرز ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلب
تصویر طلب
خواستن، خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلب
تصویر حلب
((حَ))
دوشیدن شیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلب
تصویر حلب
((حَ لَ))
ظرف مکعب مستطیل از جنس حلب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلب
تصویر طلب
((طَ لَ))
خواستن، خواست، خواهش، در فارسی پولی که به عنوان قرض به کسی داده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلب
تصویر طلب
((طُ))
گروه طلب کنندگان، گروهی که در یک جا جمع شده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلب
تصویر طلب
((طِ))
مرد خواهان زنان، زن خواسته مرد، معشوق، جمع اطلاب، طلبه
فرهنگ فارسی معین
ظرفی از جنس حلبی و به شکل مستطیل یا استوانه برای حمل مایعاتی مانند نفت و بنزین، حلبی
فرهنگ فارسی عمید