جدول جو
جدول جو

معنی طحطحه - جستجوی لغت در جدول جو

طحطحه(حِ)
شکستن. طحطاح، مثله، جداکردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پریشان کردن جهت هلاک. پراکنده کردن و هلاک کردن. (مصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج). عام است، خندیدن. دندان سپید کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طحطحه(طِ طِحَ)
چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). موئی. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: ما علیه طحطحهٌ، یعنی نیست بر وی چیزی یا موئی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طحطحه
شکستن، جدا کردن، پریشان کردن
تصویری از طحطحه
تصویر طحطحه
فرهنگ لغت هوشیار