الطثیه: شجره تسمو نحوالقامه، شوکه من اصلها الی اعلاها، شوکها غالب علی ورقها، و ورقها صغارٌ، و لها نویرهٌ بیضاء تجرسها النحل و جمعها طثی کذا فی المحکم. (تاج العروس در مستدرکات)
الطثیهُ: شجره تسمو نحوالقامه، شوکه من اصلها الی اعلاها، شوکها غالب علی ورقها، و ورقُها صغارٌ، و لها نُویَرَهٌ بیضاء تجرسها النحل و جمعها طثی کذا فی المحکم. (تاج العروس در مستدرکات)
دختر عبدشمس بن سعد از طائفۀ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به ’بنوطهیه’ معروفند و نسبت به وی طهوی بسکون هاء میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 452)
دختر عبدشمس بن سعد از طائفۀ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به ’بنوطهیه’ معروفند و نسبت به وی طهوی بسکون هاء میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 452)
نام مادر یزید بن طثریه شاعر قشیری. (منتهی الارب). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را: بلبل نگوید این زمان لحن و سرود تازیان قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 79). رجوع به ابن طثریه شود
نام مادر یزید بن طثریه شاعر قشیری. (منتهی الارب). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را: بلبل نگوید این زمان لحن و سرود تازیان قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 79). رجوع به ابن طثریه شود
در تداول فارسی، تودۀ بزرگ سرگین که تون تاب بر بام حمام گرد کند، تا کم کم آنرا در ماهها یا سالی در تون سوزاند. تودۀ عظیم خشک کردۀسرگین اسب و خر است که برای تون حمام ذخیره کنند نهالی است که جوشاندۀ برگ آن نظیر چای است منتهی مطبوعتر. (دزی ج 2 ص 19)
در تداول فارسی، تودۀ بزرگ سرگین که تون تاب بر بام حمام گِرد کند، تا کم کم آنرا در ماهها یا سالی در تون سوزاند. تودۀ عظیم خشک کردۀسرگین اسب و خر است که برای تون حمام ذخیره کنند نهالی است که جوشاندۀ برگ آن نظیر چای است منتهی مطبوعتر. (دزی ج 2 ص 19)
بام. (منتهی الارب). سطح. (اقرب الموارد) ، خشک کردنگاه خرما. (منتهی الارب). آنجا که خرما گرد کنند. (مهذب الاسماء) ، خرسنگ در زمین ریگستان، زمین که در آن سنگ نباشد. (منتهی الارب)
بام. (منتهی الارب). سطح. (اقرب الموارد) ، خشک کردنگاه خرما. (منتهی الارب). آنجا که خرما گرد کنند. (مهذب الاسماء) ، خرسنگ در زمین ریگستان، زمین که در آن سنگ نباشد. (منتهی الارب)
برگ مقل. ج، طفی. (منتهی الارب). خوصۀ مقل. (فهرست مخزن الادویه). اسلم. شاخه های مقل، ماری است خبیث که بر پشت دو خط سپید دارد مانند دو برگ مقل و منه الحدیث: اقتلوا ذوالطفیتین. (منتهی الارب)
برگ مقل. ج، طفی. (منتهی الارب). خوصۀ مقل. (فهرست مخزن الادویه). اسلم. شاخه های مقل، ماری است خبیث که بر پشت دو خط سپید دارد مانند دو برگ مقل و منه الحدیث: اقتلوا ذوالطفیتین. (منتهی الارب)
نورد دراز، هیئت نورد. یقال: انه لحسن الطیه، نیت. قصد. یقال: مضی لطیته ای لنیته التی انتواها، جائی که قصد بدان دارد. یقال: و بعدت عنا طیته ، ای مقصده و منزله الذی انتواه. (منتهی الارب). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965 (منتخب اللغات)
نورد دراز، هیئت نورد. یقال: انه لحسن الطیه، نیت. قصد. یقال: مضی لطیته ای لنیته التی انتواها، جائی که قصد بدان دارد. یقال: وَ بعدَت عنا طیته ُ، ای مقصده و منزله الذی انتواه. (منتهی الارب). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965 (منتخب اللغات)