جدول جو
جدول جو

معنی طثیه - جستجوی لغت در جدول جو

طثیه
(طَ یَ)
الطثیه: شجره تسمو نحوالقامه، شوکه من اصلها الی اعلاها، شوکها غالب علی ورقها، و ورقها صغارٌ، و لها نویرهٌ بیضاء تجرسها النحل و جمعها طثی کذا فی المحکم. (تاج العروس در مستدرکات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ رَ)
سطبری شیر و مانند آن. (منتهی الارب) ، سرشیر از چربش. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) ، لای. آب سطبر و دفزک، چغزلاوه، فراخی زندگانی، پشم گوسفند، روغن گوسفند، سر جغرات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَثا)
چوبهای خرد. (منتهی الارب). ج، طثیه
لغت نامه دهخدا
(یَ)
آغل گوسفندان
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
درخت با شلم روان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
امراءه لثیه، ، زن که اندام نهانی و اندامش خوی آرد. امراءه لثیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَلْ لی)
بازداشتن التفات بجهت کلانسالی یا دردی یا ضعفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ یَ)
گولی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گولی و سستی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
حصنی است به اسپانیا
لغت نامه دهخدا
(طُ هََ یْ یَ)
دختر عبدشمس بن سعد از طائفۀ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به ’بنوطهیه’ معروفند و نسبت به وی طهوی بسکون هاء میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 452)
لغت نامه دهخدا
(طَ بِ)
و نیز اصمعی آورده که طمیه کوهی است ببادیه در بلاد مره بن عوف. شاعر گوید:
اتین علی طمیه و المطایا
اذا استحثثن اتعبن الجرورا.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ می یَ)
در کتاب نصر آمده که طمیه پشته ای است. (معجم البلدان)
اصمعی گوید از بلاد فزاره است. (معجم البلدان)
تپه ای است بین سمیراء و توز. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَلْ یَ)
رکوی حیض. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(طُلْ یَ)
گردن، بیخ گردن. ج، طلاء، و منه قول بعضهم: اللحیه لحلیه ما لم تطل عن الطلیه. (منتهی الارب). پیش گردن. ج، طلی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نام وادیی است در دیار بنی اسد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ ثَ ری یَ)
نام مادر یزید بن طثریه شاعر قشیری. (منتهی الارب). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را:
بلبل نگوید این زمان لحن و سرود تازیان
قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 79).
رجوع به ابن طثریه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ بی یَ)
کار عظیم و سخت. طبواء. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ یَ)
طحیه من السحاب، ابر پاره. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
در تداول فارسی، تودۀ بزرگ سرگین که تون تاب بر بام حمام گرد کند، تا کم کم آنرا در ماهها یا سالی در تون سوزاند. تودۀ عظیم خشک کردۀسرگین اسب و خر است که برای تون حمام ذخیره کنند
نهالی است که جوشاندۀ برگ آن نظیر چای است منتهی مطبوعتر. (دزی ج 2 ص 19)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
بام. (منتهی الارب). سطح. (اقرب الموارد) ، خشک کردنگاه خرما. (منتهی الارب). آنجا که خرما گرد کنند. (مهذب الاسماء) ، خرسنگ در زمین ریگستان، زمین که در آن سنگ نباشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُفْ یَ)
برگ مقل. ج، طفی. (منتهی الارب). خوصۀ مقل. (فهرست مخزن الادویه). اسلم. شاخه های مقل، ماری است خبیث که بر پشت دو خط سپید دارد مانند دو برگ مقل و منه الحدیث: اقتلوا ذوالطفیتین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ ری یَ)
تأنیث طری ّ، بمعنی تر و تازه
لغت نامه دهخدا
(طَ زَ)
دهی است به یمن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُرْ یَ)
صورتی دیگر از طرنه (بساطالغول) که در بعضی نسخ از مفردات ابن البیطار آمده است
لغت نامه دهخدا
(طَغْ یَ)
اندک از هر چیزی، مکان بلند، سر کوه و سخت ترین جای آن، آواز بلغت هذیل، سنگ سخت تابان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طی یَ)
نورد دراز، هیئت نورد. یقال: انه لحسن الطیه، نیت. قصد. یقال: مضی لطیته ای لنیته التی انتواها، جائی که قصد بدان دارد. یقال: و بعدت عنا طیته ، ای مقصده و منزله الذی انتواه. (منتهی الارب). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965 (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رثیه
تصویر رثیه
روماتیسم، درد زانو و مفاصل و دستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیه
تصویر طلیه
گردن
فرهنگ لغت هوشیار
برگ گلگلدار (درخت مقل)، مارگلگلی ماری است زهردار که بر پشت نگاره ای چون برگ گلگلدار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طثره
تصویر طثره
لای لجن، آب دفزک، فراخزیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طایه
تصویر طایه
پشت بام
فرهنگ لغت هوشیار