جدول جو
جدول جو

معنی طبلی - جستجوی لغت در جدول جو

طبلی
(طَ)
منسوب به طبل.
- استسقاء طبلی، نوعی از استسقاء، و آن بیماریی باشد که شکم بیمار بیاماسد و از هر سوی بکشد، و چون بر آن زنند آوای کوس کند
لغت نامه دهخدا
طبلی
خشک آمار (استسقا) از بیماری ها منسوب به طبل. یا استسقاء طبلی. نوعی استسقاء و آن بیماریی باشد که شکم بیمار بیاماسد و از هر سوی بکشد و چون بر آن زنند آوای طبل کند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبلی
تصویر شبلی
(پسرانه)
نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طفلی
تصویر طفلی
طفلک، کودکی، خردسالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبری
تصویر طبری
از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبله
تصویر طبله
طبل کوچک، صندوقچه یا قوطی یا ظرفی از چوب یا شیشه که در آن عطر نگه داری می کردند، طبل عطّار برای مثال طبلۀ عطار است گویی در میان گلستان / تخت بزّاز است گویی در میان لاله زار (امیرمعزی - ۲۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(طَ لی یَ)
جامۀ یمنی یا مصری است موشی که بر آن صورت طبل منقوش است. رجوع به طبل در این معنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبلی
تصویر قبلی
آنامیتی، نیمروز (جنوب) منسوب است به قبله، طرف جنوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طولی
تصویر طولی
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفلی
تصویر طفلی
کودکی بچگی طفولیت، زمان کودکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبالی
تصویر طبالی
شغل و عمل طبال تبیره زنی طبل نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخی
تصویر طبخی
منسوب به طبخ، آن چه ویژه فن آشپزی است پخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبری
تصویر طبری
پارسی تازی گشته تبری تبر زدی، لب دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبسی
تصویر طبسی
نادرست نویسی تبسی تبرسی از مردم تبس منسوب به طبس از مردم طبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبشی
تصویر طبشی
پارسی تازی گشته تبشی آوندی است لب گرد که از مس یا زر و سیم سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبعی
تصویر طبعی
زادی گوهری نهادیک چهریک جلبی ذاتی فطری گوهری نهادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقی
تصویر طبقی
پارسی است تبگی گونه ای جامه نوعی جامه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبلچی
تصویر طبلچی
دهل زن طبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبلی
تصویر جبلی
سرشتی نهادی کوهی پژمی طبیعی ذاتی اصلی فطری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبلق
تصویر طبلق
دسته گاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)
فرهنگ لغت هوشیار
درم های خراج خراج پارسی پهلوی و خراج تازی گشته آن است میزچه (در فرهنگ فارسی معین میز مغولی دانسته شده که آن خود بر گرفته از میزد دان و میزد پهلوی است) میز کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبلی
تصویر حبلی
آبستن باردار آبستن
فرهنگ لغت هوشیار
تبوراک، بیله پیله، بویدان، خاشکدان تبنگو (صندوق)، پتنی تبگ بزرگ، آماسه صندوق کوچک صندوقچه، بویدان سلمه عطار جونه طبل عطار، طبق چوبین بزرگ که میوه های فروختنی را در آن گذارند، قسمی طبل در بنگاله. یا طبله بازیاری. آلتی است از موهای بافته که قوشچیان بر دست دارند و چون آن را مقابل باز پرواز آمده حرکت دهند باز بر گردد و بر دست جای گیرد. یا شکم طبله کردن، پر خوردن شکمبارگی کردن، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تبوراک خود تبوراک است این تهدید ها پیش آن چه دیده است این دید ها (مثنوی) طبل کوچک طبل خرد کوبه دبدبه، بویدان جونه، کلاه و تاج درویشان. یا طبلک بازیاران. طبلی خرد که صیادان برای بر انگیختن مرغان شکاری که با خود دارند و هر گاه که صید را بر زمین نسشته یا در آب شناور بینند آن طبل را نوازند تا از آوازش صید از جای بر خیزد و به پرواز در آید و ایشان باز را بر سر دهند
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ بُ))
مخفف «ابوالقاسم» است و بیشتر آن را در مقام کوچک شمردن و خطاب به آشنا و خویشاوند که با او رو دربایستی نداشته باشند به کار می برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبلی
تصویر جبلی
((جِ بِ لِّ))
ذاتی، فطری، غریزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حبلی
تصویر حبلی
((حُ لا))
آبستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبله
تصویر طبله
((طَ لِ))
صندوق کوچک، جعبه عطار، طبق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبلک
تصویر طبلک
((طَ لَ))
طبل کوچک، جعبه ای که عطار در آن عطر را نگه می دارد، کلاه و تاج درویشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبعی
تصویر طبعی
((طَ))
ذاتی، سرشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبری
تصویر طبری
((طَ بَ))
اهل طبرستان، لهجه مردم طبرستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبالی
تصویر طبالی
((طَ بّ))
طبل نوازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلبی
تصویر طلبی
خواهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قبلی
تصویر قبلی
پیشین
فرهنگ واژه فارسی سره