از طسوج لنجرود است. (تاریخ قم ص 113). و در همان کتاب ص 65 آمده است: هیثم از عمر کسری روایت کند که او گفت که این دیه قومی از اهل طبشین بنا کرده اند و نام آن طبشگران بوده است، پس معرب گردانیدند و گفتند طبشقوران
از طسوج لنجرود است. (تاریخ قم ص 113). و در همان کتاب ص 65 آمده است: هیثم از عمر کسری روایت کند که او گفت که این دیه قومی از اهل طبشین بنا کرده اند و نام آن طبشگران بوده است، پس معرب گردانیدند و گفتند طبشقوران
دهی است بسرحد قومس. (منتهی الارب). شهری است بسرحد قومس. (معجم البلدان). طابران. یکی از دو شهری بود که مجموع آنها را طوس مینامیده اند. و شهر دیگر نوقان بوده است. (حواشی چهارمقالۀ عروضی ص 47). و طابران را طبران نیز گفته اند. رجوع به طابران شود، در سابق نزدیک دروازۀ اصفهان نیز جائی موسوم به ’طبران’ بوده: الی ان وصلنا الی طبران، علی باب اصبهان. (عیون الانباء ج 2 ص 6). رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسیک ص 421 شود
دهی است بسرحد قومس. (منتهی الارب). شهری است بسرحد قومس. (معجم البلدان). طابران. یکی از دو شهری بود که مجموع آنها را طوس مینامیده اند. و شهر دیگر نوقان بوده است. (حواشی چهارمقالۀ عروضی ص 47). و طابران را طبران نیز گفته اند. رجوع به طابران شود، در سابق نزدیک دروازۀ اصفهان نیز جائی موسوم به ’طبران’ بوده: الی ان وصلنا الی طبران، علی باب اصبهان. (عیون الانباء ج 2 ص 6). رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسیک ص 421 شود