جدول جو
جدول جو

معنی طبعخانه - جستجوی لغت در جدول جو

طبعخانه(طَ نَ / نِ)
چاپخانه. (آنندراج). مطبعه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بتخانه
تصویر بتخانه
جایی که بت ها را در آن نگهداری می کنند، معبد بت پرستان، خانۀ بت، بتکده، بتستان، کنایه از جای زنان پادشاهان، حرم، فغستان، در تصوف کنایه از عالم لاهوت و مظهر ذات احدیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیبانه
تصویر طبیبانه
مانند طبیبان، به روش پزشکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب خانه
تصویر طرب خانه
طرب سرای، جای شادی و طرب، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب خانه
تصویر شب خانه
خانه ای که شب ها درویشان در آن به سر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
وضوخانه، مستراح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جباخانه
تصویر جباخانه
در دورۀ صفوی تا قاجار، محل نگهداری و ساخت اسلحۀ جنگی، جبه خانه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ نَ / نِ)
ماتم خانه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَبْ بَ نَ / نِ)
خانه چهارگوش. مکعب.
- مربع خانه نور، کنایه از خانه کعبه است. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ / نِ)
دهی از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر. 176 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ومیوۀ جنگل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ / نِ)
خانه شب. شبستان که حرم سرای پادشاهان باشد. (از برهان). مرادف شبستان. (آنندراج). شبستان وحرم سرای پادشاهان. (ناظم الاطباء) ، خانه ای که شبها درویشان در آن به سر برند. (ناظم الاطباء) (از برهان). خانه ای را گویند که برای نزول غربا و فقرا در شب مقرر کرده باشند. (آنندراج) :
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب ازبهر درویش شبخانه ساخت.
سعدی.
، خلوتگاهی که شبها در آن عبادت کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
به روش پزشکان
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ نَ / نِ)
طرب سرای. طرب گاه. جایگاه شادی و طرب:
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد.
حافظ.
در زوایای طرب خانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
باورچی خانه. (آنندراج). مطبخ. آشپزخانه
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ نَ)
یکی از شهرهای اندلس که بندر است. (الحلل السندسیه ج 1 ص 117)
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
تشتخانه. طشتخاناه:
آنجاکه طشت خانه قدرت کنند باز
تن دردهد وطای ملایک به مفرشی.
اثیر اخسیکتی.
و خوارزم درآن روزگار در عداد وظیفۀ طشتخانه بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به تشتخانه و طشتخاناه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
نقاره خانه
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ / نِ)
محبس. زندان. سجن. دوستاق:
هم بمولد قرار نتوان کرد
که صدف حبس خانه درر است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تاولی که بر اثر عفونت حاد عمومی بدن در کنار لب یا در مخاط دهان پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبعانه
تصویر ضبعانه
کفتار ماده، جمع ضبعانات ضباع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبع خانه
تصویر طبع خانه
چاپخانه مطبعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربخانه
تصویر طربخانه
محل عیش و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعتخانه
تصویر طاعتخانه
عبادتخانه معبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ خانه
تصویر طبخ خانه
آشپزخانه طباخ خانه آشپزخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
مستراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبلخانه
تصویر طبلخانه
نقاره خانه، دسته ای از نقاره چیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبخانه
تصویر شبخانه
خوابگاه، حرمسرا، قسمتی از مسجدهای بزرگ که دارای سقف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشخانه
تصویر بشخانه
پیشخانه کریاس جلوخان
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که برای قضای حاجت تخصیص دهند: مستراح جایی مبرز مبال خلا ادبخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتخانه
تصویر بتخانه
مرکز ومعبد بتها، بتکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتخانه
تصویر بتخانه
((بَ وَ))
بتکده، جایی که در آن بت را نگهداری و پرستش می کنند، حرم، حرمسرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب خانه
تصویر شب خانه
((شَ نِ))
شبستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
مستراح، مبرز، مبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبخانه
تصویر آبخانه
مستراح، توالت
فرهنگ واژه فارسی سره
طرب سرا، عشرتکده، عشرت خانه، طرب آباد
فرهنگ واژه مترادف متضاد