جدول جو
جدول جو

معنی طبرنه - جستجوی لغت در جدول جو

طبرنه
(طَ بَ نَ)
معرب از اسپانیایی، میخانه. میکده. کاباره. ج، طبرنات، طبارن. (دزی ج 2 ص 21)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ نَ)
نام کشتی گیر و پهلوانی است معروف. (آنندراج). نام یکی از پهلوانان ایران. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
شهری است بر کرانۀ افریقیه نزدیک سرزمین مغرب کنار نهر زاب، این شهر به دست موسی بن نصیر گشوده شد و بیست هزار تن اسیر از آنجا گرفت، پادشاه آن که ’کسیله’ نام داشت گریخت. باروی این شهر با آجر بسیار سخت بنا شده، کوشک و حومه ای دارد. بین قیروان تا سجلماسه شهری از آن بزرگتر نیست. عمر بن حفص هزار مرد المهدی بسال 454 هجری قمری بنای این شهر را نو ساخت. (معجم البلدان چ وستنفلدج 3 ص 515). و آن مسقط گروهی از مشاهیر علماء و ادباء بوده است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و طبن شود
لغت نامه دهخدا
(طُ نَ)
آواز طنبور، آواز رباب، بازیچه ای است. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، طبن، طبن
لغت نامه دهخدا
(طِ نَ)
زیرکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء). ج، طبن
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 78 هزارگزی شمال خاوری شادگان، کنار راه اتومبیل رو تابستانی خلف آباد به بهبهان. دشت، گرمسیر، مالاریائی با 150 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ آلبوغش هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(طُ نَ)
بساطالغول. در بعضی نسخ طریه آمده. رجوع به دزی ج 2 ص 42 و لکلرک ج 2 ص 410 شود
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ)
زیرکی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
زیرکی. (منتهی الارب) (آنندراج). زیرک شدن. دانا گردیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ قَ)
شهری است در مغرب از ناحیۀ برّ بربر، بر کنار دریا نزدیک باجه در آنجا آثار باستانی و بناهای شگفت میباشد و در این شهر رودی است بزرگ که کشتیهای بزرگ در آن داخل میگردد. (مراصدالاطلاع ص 262). یاقوت در معجم البلدان گوید: کشتیهای بزرگ پس از دخول در رود طبرقه به دریای طبرقه بیرون میروند، و این شهر برای ورود بازرگانان شهر آبادی است، و در شرقی طبرقه دزهائی هست که به دزهای ’بنزرت’ معروف میباشند. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 21). شهری است (بناحیت مغرب) بر کران دریای روم، و بنزدیک این شهر اندر دریا معدن مرجان است سخت بسیار، و اندر همه جهان جائی دیگر نیست، و اندر وی کژدم است کشندۀ بزرگ. (حدود العالم). دمشقی از رودهای بزرگ ’برالعدوه’ یکی نهر طبرقه را میشمارد و میگوید: کبیرٌ غزیرٌ یأتیها من غربیها و یصیب فی البحر الرومی. (نخبهالدهر ص 113). و نیز در ضمن وصف بلاد افریقیه ساحلیه و... گوید: و طبرقه، و لها نهر یدخل المراکب من البحر بالامتعه و بها آثار قدیمه. (نخبهالدهر ص 235). و نیز رجوع به الحلل السندسیه ص 54 شود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: طبرقه نام اسکله وقصبۀ کوچکی است در ساحل شمالی تونس قرب حدود جزائر. در حال حاضر بیش از 1000 تن سکنه ندارد، اما خرابه های واقعه در گرداگردش به داشتن گذشته ای درخشان شهادت میدهند، و در زمان قرطاجنیان و رومیان تجارت گاه بزرگی بوده است. یاقوت حموی گوید: نهری که در نزدیکی این قصبه روان است، وارد دریا می شود و برای سیر سفائن صلاحیت دارد، در حوالی آن مرجان صید کنند. ادوات و آلات کلی از اینجا صادر می گردد، و تجارت پر جنب و جوش دارد. روبرویش جزیره ای کوچک مسمی به همین اسم است
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ رَ)
وادی طبرنش، نام صحرائی است در اندلس. (الحلل السندسیه ج 1 ص 204)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ ری یَ)
دهی است بواسط. طبری منسوب به آن است. (منتهی الارب). ابوبکر بن محمد بن موسی گفته است: طبریه نیز جایگاهی است در واسط. (معجم البلدان ج 5 ص 27)
لغت نامه دهخدا
(رِ نَ)
محلی است به مصر. (ابن البیطار در شرح کلمه جثجاث)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ نَ)
بلغت بربر معادل میکده، مسافر خانه رومی است. (از دزی ج 1 ص 140)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبونه
تصویر طبونه
زیرک شدن دانا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبنه
تصویر طبنه
آوای تنبور، نسای گندیده (نسا نسای جسد مرده) زیرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرنه
تصویر طرنه
هف بند از گیاهان علف هفت بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبانه
تصویر طبانه
زیرکی زیرک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخ و هواکش زیر تنور، محل عبور گوسفند در آغل، اطراف.، تیساپه
فرهنگ گویش مازندرانی