جدول جو
جدول جو

معنی طبرداریه - جستجوی لغت در جدول جو

طبرداریه
(طَ بَ ری یَ)
منسوب به طبردار، رسته ای از رسته های لشکر که به طبر مسلح بودند و در اواسط قرن هشتم هجری نیز این دسته وجود داشته اند: الوظیفه السابعه (حمل السلاح) حول الخلیفه فی المواکب و اصحاب هذه الوظیفه یعبر عنهم لزیهم بالرکابیه و بصبیان الرکاب الخاص. و هم الذین یعبر عنهم فی زماننا بالسلاحداریه و الطبرداریه. (صبح الاعشی ج 3 ص 484). والی الطبر تنسب الطبرداریه و هم الذین یحملون الاطبار حول السلطان. (حاشیۀ کتاب التاج ص 166)
لغت نامه دهخدا
طبرداریه
رسته ای از رسته ای لشکری که مسلح به تبر بودند
تصویری از طبرداریه
تصویر طبرداریه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ ری یَ)
بقول دزی جمع طشتدار یا منسوب به طشتدار است. رجوع به طشتدار شود
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ)
کار خانه ماهوت بافی، پرده بافی و پارچه های بزرگ و پرده های بزرگ. (از دزی ج 1 ص 117)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
هوشیاری. (از ناظم الاطباء). باخبری، آگاهی. اطلاع. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ / یِ)
مرکب از بر + خیره، برخیر. به بیهودگی. برعبث. رجوع به خیر و خیره شود:
ور ایدونکه نزدیک افراسیاب
ترا تیره گشتست برخیره آب.
فردوسی.
ز بیدادی نوذر تاجور
که برخیره گم کرد راه پدر.
فردوسی.
بدو گستهم گفت کین نیست روی
تو برخیره بر راه بالا مپوی.
فردوسی.
بر پایۀ علمی برآی خوش خوش
برخیره مکن برتری تمنا.
ناصرخسرو.
چون خوری اندوه گیتی کو فرو خواهدت خورد
چون کنی برخیره او را کز تو بگریزد طلب.
ناصرخسرو.
و گرش نیست مایه برخیره
آسمان را بگل نینداید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برداشتن. برداریدن. و چون به کلمات دیگر پیوندد معنی حاصل مصدری از مجموع برآید چنانکه در ترکیبات ذیل:
- باربرداری. بهره برداری. پسه برداری. خاک برداری. شن برداری. عکس برداری. کلاه برداری. گودبرداری. نقشه برداری. و رجوع به هریک از این ترکیبات در جای خود شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
حامل طبر. بردارندۀ طبر
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبر داریه
تصویر طبر داریه
پارسی تازی گشته تبر داری سپاهیان تبر دار یا تبرزین دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبردار
تصویر طبردار
بردارنده طبر
فرهنگ لغت هوشیار