- طبایع
- طبیعت ها، قسمتهایی از جهان که ساخته دست بشر نیست مانند گیاهان ها، جانوران ها، جنگل ها، دریاها، کوه و بیابان ها، جهان هستی، قضاها و قدرها، روزگارها، فطرت ها، سرشت ها، نهادها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و آتش، غریزه ها، جمع واژۀ طبیعت
معنی طبایع - جستجوی لغت در جدول جو
- طبایع
- سجایا، خویها
- طبایع ((طَ یِ))
- جمع طبیعت، سرشت ها، نهادها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیانایی: کسانی که اپرام (طبیعت) را سازنده جهان می دانند، کسانی که آدمی را آفریده کیانای چارینه می دانند حکیمی که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبایع اربع) می داند، حکیمی که طبیعت و دهر را خالق جهان می دانست
با یکدیگر بیع کردن
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
طلیعه ها، طلایه ها، جمع واژۀ طلیعه
نهادها، خویها، غرایز، سرشتها
منسوب به طباع، طرفدار طبیعت طبایعی
جمع طلیعه، پیشسپاهیان جمع طلیعه، واحدی نظامی که در پیشاپیش عمده قوی حرکت کند پیشرو لشکر جلو دار طلایه، جمع طلیعه، بقایا
خریدار خریدار خرید کننده جمع مبایعین
فروشنده
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
طبع ها، خوی ها، سرشت ها، نهادها، استعدادها، توانایی ها، چاپ ها، در طب قدیم مزاج ها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و هوا، جمع واژۀ طبع
فرمانبردار مطیع، خواهان راغب، جمع طایعین (طائنین) طوع
جمع طبع، سرشت، طبیعت
خم های چهارگانه کیانای چارینه: سرد تر خشک تر گرم تر و گرم خشک
مادر سرشت ها
در فلسفه فلاسفۀ دهری، کسانی که منکر وجود خدا بوده و همه چیز را به طبیعت نسبت می دادند، طبایعی