- طباخه
- سرجوش دیگ کف کفک خوالیگری آشپزی خورشگری مونث طباخ زنی که آشپزی کند
معنی طباخه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشپزی، خوالیگری
آشپزی، هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طباخت، دست پخت
آشپزی، هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طبّاخی، دست پخت
زیرکی زیرک شدن
شندف نوازی تبیره نوازی
چاپ و نشر کردن
بانمک: نکین زن
عمل و شغل آشپزی طباخ دیگ پزی خوالیگری
گرمای نیمروز
کاسه پشت لاک پشت سنگ پشت
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، خورشگر، طابخ، مطبخی، باورچی، پزنده، خوٰالیگر
استواری، قوت، فربهی پزنده، آشپز، خوراکپز، خوردنی پز
لاک پشت، برای مثال چون باخه ای به همت زادی ز بیضۀ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو- مجمع الفرس - باخه)