جدول جو
جدول جو

معنی طایربهادر - جستجوی لغت در جدول جو

طایربهادر
(یِبَ دُ)
هنگامی که لشکریان مغول در سال 616 هجری قمری بخارا را فتح و ویران ساختند، طایربهادر فرمانده پیشقراولان چنگیزی بود و ظاهراً همین طایربهادر در سال 626 هجری قمری فرماندهی قسمتی از اردوی مقیم بادغیس را بر عهده داشت و پس از سرکشی دو تن از سران سپاهی سلطان جلال الدین یکی به نام قراچه و دیگری به نام یغان سنقور در حدود نیشابور به دفع قراچه عازم نیشابور شد و قراچه در آن تاریخ از کلبلات مأمور جنتمور شکست یافته و در قلعۀ ارگ سیستان متحصن شده بود. طایربهادر دو سال قلعۀ ارگ را در محاصره داشت و در این مدت بین او و جنتمور بر سر حکومت و تولیت کار خراسان اختلاف بروز کرد چه هر کدام از ایشان این مقام را حق خود میدانستند. جور ماغون طرف طایربهادر را گرفت واو را به حکومت خراسان و مازندران انتخاب کرد. هنگام سلطنت ملوک کرت ملک شمس الدین محمد بسبب متهم شدن بهمدستی مسلمین هند به طایربهادر که فرمانده کل قوای مغول در ایران شرقی بود پناه برد و او شمس الدین را تحت حمایت خود گرفت و پس از مرگ طایربهادر که در سال 645 هجری قمری روی داد، رؤسای مغول ملک شمس الدین را به حضور جغتای فرستادند. رجوع به تاریخ مغول تألیف اقبال ص 28، 166 و 368 و جهانگشای جوینی چ اروپا ج 1 ص 87 و 79 و تاریخ سیستان حاشیۀ صص 397- 398 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بَ دُ)
امیربهادر جنگ. رئیس کشیک خانه مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه و از مخالفان مشروطه بود، چنانکه یکی از تقاضاهای مجلس اول از محمدعلی شاه برکناری امیربهادر از ریاست کشیک خانه و کارهای دولتی بود. رجوع به تاریخ مشروطۀ کسروی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دُ)
از امرای لشکر مغول در عهد غازان و پدر غزان است که با یاغیان همدست بود. رشیدالدین فضل الله ذیل ’مخالفت اندیشیدن سوکا و بارولا’ آرد: و بیشتر جماعت دشمنان (سوکا و بارولا) مقهور شدند و طایفه ای که مانده اند ارسلان اغول را بزرگ خود ساخته اند و بپیلسوار آمده... و امرا که با ارسلان اغول بودند: تولک پسرعم اوجان امیرسلاح بود و اینه بک پسر اشک توغلی از جلایر و غزان پسر طایجوبهادر و موسی ترخان... (تاریخ غازان ص 99). و رجوع به ص 100 و غزان شود
لغت نامه دهخدا