جدول جو
جدول جو

معنی طایجو - جستجوی لغت در جدول جو

طایجو
این کلمه بصورتهای: طایخو، طابخو، تابخو و طابحو در تواریخ آمده، ولی صحیح آن طایجو یا تایجو است که در فهرست حبیب السیر چ خیام تایجو و در تاریخ غازان طایجو ضبط شده است و نام چند تن از امرای مغول بوده است، رجوع به تایجو و عناوین بعد شود
لغت نامه دهخدا
طایجو
پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد، جغتای در سال 638 هجری قمری درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 ’تایجو’ شود
خواندمیر ذیل عنوان ’بیان ایالت طبقۀ سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه’ آرد: در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنۀ اربع و اربعین و ستمائه هجری قمری وفات یافت، (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پدر امیر ارغون از قبیلۀ ’اویرات’ و امیر هزار بوده و قبیلۀ اویرات در میان مغول از قبایل مشهور است و اکثراً از اولاد و احفاد چنگیزخان باشند، رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 242 شود
لغت نامه دهخدا
دومین مرتبه از مراتب نه گانه امراء و حکام چنگیزی است و بمعنی امیر لشکر است، (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 470) : مناصب امراء و حکام آنجا بحسب مرتبه است و مراتب ایشان بدین ترتیب و موجب میشود مفصلاً: مرتبۀ اول: چینکسانک راه وزارت و نیابت داشته باشند، مرتبۀ دوم: طایفو امیر لشکر باشد، و هرچند بزرگ باشد رجوع بچینکسانک کند، الی آخرها، (جامعالتواریخ ج 2 ص 470)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان، میان گردنۀ گلگون و سراب بهرام در 46575 گزی کازرون، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خواندمیر ذیل نهضت هلاکوخان و بیان انهدام اساس خلافت بنی عباس از طایجونویان نام میبرد که در حدود سال 650 هجری قمری وی را منگوقاآن بن تولی خان بن چنگیز با سپاه بی کرانی برای ضبط ممالک ایران نامزد کرده و او از جیحون گذشته، پس از چندگاه از مستعصم و ملاحدۀ اسماعیلیه شکایت کرده است، از آن پس منگوقاآن برادر خود هلاکو را در سال 653 هجری قمری با جمعی از لشکر چنگیزخان به محافظت کشور ایران برگزیده است، و آنگاه که هلاکو بتحریک ابن علقمی به بغدادلشکر کشیده سوغونجاق و تایجو را برای جنگ با مستعصم به بغداد گسیل کرده است، (از حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 338- 339)، و رجوع به همان کتاب ج 3 ص 94 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دُ)
از امرای لشکر مغول در عهد غازان و پدر غزان است که با یاغیان همدست بود. رشیدالدین فضل الله ذیل ’مخالفت اندیشیدن سوکا و بارولا’ آرد: و بیشتر جماعت دشمنان (سوکا و بارولا) مقهور شدند و طایفه ای که مانده اند ارسلان اغول را بزرگ خود ساخته اند و بپیلسوار آمده... و امرا که با ارسلان اغول بودند: تولک پسرعم اوجان امیرسلاح بود و اینه بک پسر اشک توغلی از جلایر و غزان پسر طایجوبهادر و موسی ترخان... (تاریخ غازان ص 99). و رجوع به ص 100 و غزان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
یکی از امرا و شاهزادگان عصر غازان خان که در سال 697 هجری قمری بصرف گفتار شخصی که به او پیش گوئی کرده بود که پس از چهل روز سریر پادشاهی بوجود تو مزین خواهد شد. دود پندار بکاخ دماغ او تصاعد کرد هم در آن ایام خبر بگوش غازانخان رسید و طایجو را با مقربان و امرا و کرامات گوی نادان بیاسا رسانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 151). رجوع به همان جلد ص 140 و ج 1 ص 137 و تاریخ غازان ص 97، 118، 119 و تاریخ مغول تألیف اقبال ص 265 ذیل ’تایجور’ شود
لغت نامه دهخدا
پسر منگوتیمور از شاهزادگانی است که در طغیان چند تن از امرای غازانی شاهزاده ’سوکای پسر یشموت و نوادۀ هولاکو’ و ’برلا’ و ’ارسلان اوغول’ ظاهراً دعوت طغیان گران را پذیرفت، ولی بیدرنگ امیر نوروز را از توطئۀ سوکا و برلا آگاه ساخت، (از تاریخ مغول اقبال ص 262)، صاحب حبیب السیر این واقعه را در حدود سال 695 هجری قمری یاد کرده است، رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 147 و تاریخ غازان ص 102 و 103 شود
لغت نامه دهخدا