جدول جو
جدول جو

معنی طالعگوی - جستجوی لغت در جدول جو

طالعگوی
(زَ)
فالگیر. فال بین. طالعگیر. و رجوع به طالعبین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ)
فالگیر. فال بین. و رجوع به طالعبین شود
لغت نامه دهخدا
(لِ وَ)
خوشبخت. بااقبال. بختور. و رجوع به طالعمند شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ / لِ)
فالگیر، رجوع به فالگو شود
لغت نامه دهخدا
(لَ وی ی)
ابوالمعالی، درویش بن محمد بن احمد الطالوی الارتقی. وی ادیب و دارای اشعار و ترسلات نیکو است. تولد و وفات وی در دمشق بود و اشعار و ترسلات خویش را در یک مجلد گرد آورده، و آن را ’سانحات دمی القصر’ نام نهاده است. تاریخ تولد وی به سال 950 و وفات وی به سال 1014 هجری قمری است. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 442، 309) و رجوع به درویش شود
لغت نامه دهخدا
(لِ ی ی)
از شعراء ترکیۀ عصر سلطان سلیم، و با نجاتی و صنعی که آنان نیزاز شعراء معاصر وی بوده اند، مشاعره و بذله گوئی داشته، وی را دیوانی است به ترکی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طالع گویی
تصویر طالع گویی
طالع بینی
فرهنگ لغت هوشیار
کت پیشگوی اختری یکی اختری گفت از آن پس به راه کزینسان ببرم سر ساو شاه (فردوسی) کندا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالعور
تصویر طالعور
خوشبخت با اقبال بختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالگوی
تصویر فالگوی
آنکه فال زند و پیش بینی کند فالگیر فال زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع ور
تصویر طالع ور
((~. وَ))
خوشبخت
فرهنگ فارسی معین