- طاغیه
- طاغی، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
معنی طاغیه - جستجوی لغت در جدول جو
- طاغیه
- بسیار ستمگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خود نما خود آرای زن
ماده شتر
یاور جوی یاریخواه نیازمند
طاری، داهیه، بلا و پیشامد ناگهانی
گیاهی شیردار شبیه سقمونیا با برگ های گرد و زرد رنگ، گل های زرد مایل به قرمز و خوش بو که بیشتر در دامنۀ کوه ها می روید
پارسی تازی گشته تاکیه کلاه بلند و گرد، شب پوش شب کلاه نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان. یا طاقیه ترکمانی. کلاه نظامیان عثمانی عرقچین، بافته سرخ، جمع طاقیات
مونث طاری آفت داهیه بلا
مقلوب واطده: دیرینه، ایستا (ثابت) زبانزد فرزانی
مور سخنگوی که گویند با سلیمان پادشاه در سخن در آمده تاریکی ژرف
فاجیه در فارسی شکوفه برناک شکوفه حنا فاجیه
از تازی بنگرید به لاعیه زن بیهوده گوی درختچه ایست از تیره فرفیون که مخصوص نواحی کم ارتفاع و پست جنگل میباشد. این گیاه در سراسر نواحی معتدل و گرم کره زمین میروید. عصاره انساج این گیاه در پزشکی بعنوان مدر تجویز میشود و همچنین برای پانسمان جراحتها و زخمها بکار میرود دیو سفید سینه بیخ سینه پچ لاغیه لاعیه
واژه
سرکش، طغیان کننده، گردنکش
پشت بام
سرکش ستمکار نافرمان سرتاب آن که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد، نافرمان طغیان کننده سرکش، ستمکار ظالم، جمع طغات
نافرمان، سرکش، ستمکار، ظالم