نوعی ازجامۀ ابریشمی، (منتهی الارب)، قسمی خز: مردم ز علم و فضل شرف یابد نز سیم و زر و از خز طارونی، ناصرخسرو، و ظاهراً طارونی یا خزّ طارونی ادکن اللون وناعم الملمس بوده است، رجوع به کلمه خلاف در ابن البیطار شود، - گنبد طارونی، کنایه از آسمان: ای گرد گرد گنبد طارونی یکبارگی بدین عجبی چونی، ناصرخسرو
نوعی ازجامۀ ابریشمی، (منتهی الارب)، قسمی خز: مردم ز علم و فضل شرف یابد نز سیم و زر و از خز طارونی، ناصرخسرو، و ظاهراً طارونی یا خزّ طارونی ادکن اللون وناعم الملمس بوده است، رجوع به کلمه خلاف در ابن البیطار شود، - گنبد طارونی، کنایه از آسمان: ای گرد گرد گنبد طارونی یکبارگی بدین عجبی چونی، ناصرخسرو
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
پنجمین پسر از پسران هلاکوخان، و مادر او یورقچین و قما بود. (حبیب السیر چ خیام). اقبال در تاریخ مغول این اسم را طرغای ضبط کرده و گوید: در سال 695 هجری قمری قریب ده هزار نفر از مغول از طایفۀ اویرات به ریاست طرغای از خوف غازان به پناه مسلمین آمدند و طرغای (چنانکه سابقاً گفتیم) با بایدو در قتل کیخاتو دست یکی کرده بود، و چون غازان به سلطنت رسید، مصمم شد که او را بگیرد و از او انتقام قتل کیخاتو را بکشد. طرغای و مغولان اویرات بشام آمده از الملک العادل کتبغا تقاضای حمایت کردند کتبغا هم ایشان را محترم داشته، خلعت و پول داد و در بلاد خود سکونت داد. (تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی ص 270)
پنجمین پسر از پسران هلاکوخان، و مادر او یورقچین و قما بود. (حبیب السیر چ خیام). اقبال در تاریخ مغول این اسم را طرغای ضبط کرده و گوید: در سال 695 هجری قمری قریب ده هزار نفر از مغول از طایفۀ اویرات به ریاست طرغای از خوف غازان به پناه مسلمین آمدند و طرغای (چنانکه سابقاً گفتیم) با بایدو در قتل کیخاتو دست یکی کرده بود، و چون غازان به سلطنت رسید، مصمم شد که او را بگیرد و از او انتقام قتل کیخاتو را بکشد. طرغای و مغولان اویرات بشام آمده از الملک العادل کتبغا تقاضای حمایت کردند کتبغا هم ایشان را محترم داشته، خلعت و پول داد و در بلاد خود سکونت داد. (تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی ص 270)
لقب محمدبیگ ولد اسلمس بیگ ساروفچی باشی، از هواخواهان شاه عباس بزرگ است که به سال 997 هجری قمری با چندتن دیگر در شاهرود بسطام مرشد قلیخان استاجلو را کشتند، محمدبیگ ساروقچی بپاس این کار به داروغگی اصفهان منصوب گردید، رجوع به عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 401 شود
لقب محمدبیگ ولد اسلمس بیگ ساروفچی باشی، از هواخواهان شاه عباس بزرگ است که به سال 997 هجری قمری با چندتن دیگر در شاهرود بسطام مرشد قلیخان استاجلو را کشتند، محمدبیگ ساروقچی بپاس این کار به داروغگی اصفهان منصوب گردید، رجوع به عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 401 شود
دهی است از دهستان انگوران بخش قانشان شهرستان زنجان، واقع در 36هزارگزی باختری قانشان، و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر، و آبش از رودخانه قلعه جوق، و محصولش غله و یونجه است، 306 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی بافتن گلیم و جاجیم در آن معمول است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان انگوران بخش قانشان شهرستان زنجان، واقع در 36هزارگزی باختری قانشان، و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر، و آبش از رودخانه قلعه جوق، و محصولش غله و یونجه است، 306 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی بافتن گلیم و جاجیم در آن معمول است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، در19هزارگزی جنوب باختری بابل و در یک هزارگزی شوسۀ بابل به آمل. دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی با 175 تن سکنه. آب آن از رود خانه کاری و محصول آنجا برنج و مختصر غلات و کنف و پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، در19هزارگزی جنوب باختری بابل و در یک هزارگزی شوسۀ بابل به آمل. دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی با 175 تن سکنه. آب آن از رود خانه کاری و محصول آنجا برنج و مختصر غلات و کنف و پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز است که در 12هزارگزی باختر سراسکند و 13هزارگزی خطآهن میانه به مراغه واقع است. کوهستانی و معتدل است و 270 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز است که در 12هزارگزی باختر سراسکند و 13هزارگزی خطآهن میانه به مراغه واقع است. کوهستانی و معتدل است و 270 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه که در 3 هزار و پانصدگزی جنوب باختری نقده و 2 هزار و پانصدگزی جنوب شوسۀ نقده به مهاباد در دره واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 327 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و چغندر و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه که در 3 هزار و پانصدگزی جنوب باختری نقده و 2 هزار و پانصدگزی جنوب شوسۀ نقده به مهاباد در دره واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 327 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و چغندر و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
باروش، نقاش مذهبی معروف ایتالیا که بسال 1535 میلادی در اوربینو متولد وبسال 1613 درگذشته است، و تابلوهای ارزنده ای از وی بجای مانده است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
باروش، نقاش مذهبی معروف ایتالیا که بسال 1535 میلادی در اوربینو متولد وبسال 1613 درگذشته است، و تابلوهای ارزنده ای از وی بجای مانده است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
ابوحفص عمر بن ابی بکر، محمد بن معمر بن احمد بن یحیی بن حسان المؤدب، معروف به ابن طبرزد، محدث مشهور بغدادی، ملقب به موفق الدین از اهالی قسمت غربی شهر بغداد و از ساکنان محلۀ دارالقزآن شهر بوده و بهمین سبب به دارقزی معروف شده است. (وفیات الاعیان ج 3 ص 124). و رجوع به ابن طبرزد شود
ابوحفص عمر بن ابی بکر، محمد بن معمر بن احمد بن یحیی بن حسان المؤدب، معروف به ابن طبرزد، محدث مشهور بغدادی، ملقب به موفق الدین از اهالی قسمت غربی شهر بغداد و از ساکنان محلۀ دارالقزآن شهر بوده و بهمین سبب به دارقزی معروف شده است. (وفیات الاعیان ج 3 ص 124). و رجوع به ابن طبرزد شود