بنت جزٔبن سعد الریاحی. این زن را در یوم اراب از ایام عرب ذکری است و در آن روز اسیر شد و پدرش مالی بعنوان سربها داد و او را آزاد ساخت. (عقدالفرید، ج 6 ص 93)
بنت جزٔبن سعد الریاحی. این زن را در یوم اِراب از ایام عرب ذکری است و در آن روز اسیر شد و پدرش مالی بعنوان سربها داد و او را آزاد ساخت. (عقدالفرید، ج 6 ص 93)
نوعی کلاه بلند مخروط شبیه بکلاه فعلی درویشان. قسمی از کلاه: طاقیۀ ترکمانی، کلاه نظامیان عثمانی. عرقچین، بافتۀ سرخ. ج، طاقیات: گویند هر که از پوست شیر طاقیه ساخته در سر طفلی نهد که صرع داشته باشد، نفع رساند. (ریاض الادویه). الب ارسلان هیئتی در غایت مهابت و محاسنی کشیده داشت و طاقیۀ طولانی برسر میگذاشت چنانچه بیننده از بدایت طاقیه تا نهایت لحیۀ او دو گره میپنداشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزو 4 از ج 2 ص 371). چشمش بعینه، از دو چشمک که در طاقیۀ اطفال جهت چشم زخم دوزند. (نظام قاری ص 134). بترگ طاقیه گفتم که برگ گل ماند خیال گفت نگفتی سخن به اندازه. نظام قاری (دیوان البسه ص 106). صد عرقچین فدای طاقیه باد هیچ از قالبش نیاید یاد. نظام قاری (دیوان البسه ص 55). قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک یقلق وطاقیه و موزه و کفش و دستار. نظام قاری (دیوان البسه ص 15). بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه راجنیبه و دستار میکنم. نظام قاری (دیوان البسه ص 25). ترگها باید که تا یابد اصولی طاقیه ورنه بتوان آستینی از نمد برساخت تاج. نظام قاری (دیوان البسه ص 54)
نوعی کلاه بلند مخروط شبیه بکلاه فعلی درویشان. قسمی از کلاه: طاقیۀ ترکمانی، کلاه نظامیان عثمانی. عرقچین، بافتۀ سرخ. ج، طاقیات: گویند هر که از پوست شیر طاقیه ساخته در سر طفلی نهد که صرع داشته باشد، نفع رساند. (ریاض الادویه). الب ارسلان هیئتی در غایت مهابت و محاسنی کشیده داشت و طاقیۀ طولانی برسر میگذاشت چنانچه بیننده از بدایت طاقیه تا نهایت لحیۀ او دو گره میپنداشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزو 4 از ج 2 ص 371). چشمش بعینه، از دو چشمک که در طاقیۀ اطفال جهت چشم زخم دوزند. (نظام قاری ص 134). بترگ طاقیه گفتم که برگ گل ماند خیال گفت نگفتی سخن به اندازه. نظام قاری (دیوان البسه ص 106). صد عرقچین فدای طاقیه باد هیچ از قالبش نیاید یاد. نظام قاری (دیوان البسه ص 55). قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک یقلق وطاقیه و موزه و کفش و دستار. نظام قاری (دیوان البسه ص 15). بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه راجنیبه و دستار میکنم. نظام قاری (دیوان البسه ص 25). ترگها باید که تا یابد اصولی طاقیه ورنه بتوان آستینی از نمد برساخت تاج. نظام قاری (دیوان البسه ص 54)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه 8 هزارگزی شمال خاوری نقده، سه هزارگزی شمال شوسۀ محمدیار، جلگه، معتدل مالاریایی با 101 تن سکنه آب آن از رودگدار محصول آنجا غلات، چغندر، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه 8 هزارگزی شمال خاوری نقده، سه هزارگزی شمال شوسۀ محمدیار، جلگه، معتدل مالاریایی با 101 تن سکنه آب آن از رودگدار محصول آنجا غلات، چغندر، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران)
شهری است که از آنجا تا ایلیا پنج روز راه است و هنگامی که عمر بن خطاب بسال شانزدهم هجرت بجانب بیت المقدس میرفت از آنجا گذشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزء 4 از ج 1 ص 161). و رجوع به باب الخابیه شود
شهری است که از آنجا تا ایلیا پنج روز راه است و هنگامی که عمر بن خطاب بسال شانزدهم هجرت بجانب بیت المقدس میرفت از آنجا گذشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزء 4 از ج 1 ص 161). و رجوع به باب الخابیه شود
خابیه. خم. خنب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : چون جانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند آرد بفردا افکند، در خسروانی خابیه. منوچهری. و رجوع به بنت الخابیه و رجوع به خابئه و خابه شود
خابیه. خم. خنب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : چون جانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند آرد بفردا افکند، در خسروانی خابیه. منوچهری. و رجوع به بنت الخابیه و رجوع به خابئه و خابه شود
نام فرقه ای است از غلاه شیعه که از یاران ابوخطاب اسدی اند. او خود را به ابی عبدالله الامام جعفر الصادق علیه السلام نسبت می داده، چون آن حضرت غلو ابوخطاب را درباره خود احساس فرمود از او تبرا جست. ابوخطاب هم بمجرد آنکه به اعراض امام نسبت بخود پی برد، مردم را بسوی خود خواند و دعوی امامت کرد و گفت:امامان پیمبران باشند و ابوالخطاب نیز یکی از آنانست و بمردم فهماند که پیمبران فرمانبرداری ابوالخطاب را بر همگی ناس واجب شمرده اند. بدین گفتار نیز قناعت نورزیده و اتباع او گفتند: امامان الله و دو فرزند امیرالمؤمنین حسن و حسین پسران خدا می باشند و امام جعفر صادق نیز خداست، لکن ابوالخطاب از او برتر است، علی و امثال او که باشند که گواهی دروغ را برای موافقان خود بر ضرر مخالفان خویش حلال شمردند و گفته اند که بعد از قتل ابوالخطاب، امام معمر است و جماعتی از معمر پیروی کردند و او را پرستش کردند بهمان نحو که ابوالخطاب را می پرستیدند و گفته اند که بهشت نعیم دنیوی و دوزخ درد و رنج این جهان است و دنیا فناناپذیرد، محرمات را مباح شمردند، همچنین فرائض را ترک گفتند و گفته اند امام بعد از قتل معمر ’بزیع’ باشد و معتقدند که بهر مؤمنی از جانب حق وحی و در بین یران بزیعهستند کسانی که از جبرئیل و میکائیل برتر باشند و آنان هیچگاه نمیرند، بلکه چون بنهایت کمال رسند بملکوت ارتقاء یابند و گفته شده است که امام بعد از قتل ابوالخطاب عمرو بن بنان العجلی بود. (از شرح مواقف)
نام فرقه ای است از غلاه شیعه که از یاران ابوخطاب اسدی اند. او خود را به ابی عبدالله الامام جعفر الصادق علیه السلام نسبت می داده، چون آن حضرت غلو ابوخطاب را درباره خود احساس فرمود از او تبرا جست. ابوخطاب هم بمجرد آنکه به اعراض امام نسبت بخود پی برد، مردم را بسوی خود خواند و دعوی امامت کرد و گفت:امامان پیمبران باشند و ابوالخطاب نیز یکی از آنانست و بمردم فهماند که پیمبران فرمانبرداری ابوالخطاب را بر همگی ناس واجب شمرده اند. بدین گفتار نیز قناعت نورزیده و اتباع او گفتند: امامان الله و دو فرزند امیرالمؤمنین حسن و حسین پسران خدا می باشند و امام جعفر صادق نیز خداست، لکن ابوالخطاب از او برتر است، علی و امثال او که باشند که گواهی دروغ را برای موافقان خود بر ضرر مخالفان خویش حلال شمردند و گفته اند که بعد از قتل ابوالخطاب، امام معمر است و جماعتی از معمر پیروی کردند و او را پرستش کردند بهمان نحو که ابوالخطاب را می پرستیدند و گفته اند که بهشت نعیم دنیوی و دوزخ درد و رنج این جهان است و دنیا فناناپذیرد، محرمات را مباح شمردند، همچنین فرائض را ترک گفتند و گفته اند امام بعد از قتل معمر ’بزیع’ باشد و معتقدند که بهر مؤمنی از جانب حق وحی و در بین یران بزیعهستند کسانی که از جبرئیل و میکائیل برتر باشند و آنان هیچگاه نمیرند، بلکه چون بنهایت کمال رسند بملکوت ارتقاء یابند و گفته شده است که امام بعد از قتل ابوالخطاب عمرو بن بنان العجلی بود. (از شرح مواقف)
مونث خطابی: راستنمود، نام یکی از شاخه های هفت پیشوایی از پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که می گفت آدمی پس از رسیدن به پیامبری خدا می گردد. آنان جعفر صادق ع را نیز خدا می دانستند
مونث خطابی: راستنمود، نام یکی از شاخه های هفت پیشوایی از پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که می گفت آدمی پس از رسیدن به پیامبری خدا می گردد. آنان جعفر صادق ع را نیز خدا می دانستند