جدول جو
جدول جو

معنی ضیطارون - جستجوی لغت در جدول جو

ضیطارون
(ضَ)
جمع واژۀ ضوطر. (منتهی الارب). رجوع به ضوطر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیسارون
تصویر سیسارون
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، شونیز، سنز، سنیز، سیاه تخمه، کبودان، بوغنج، کرنج
فرهنگ فارسی عمید
چوب شونیز است یعنی ساق بوتۀ سیاه دانه، بعضی گویند سیسارون قلقاس است و آن رستنیی باشد در آب، و برگ آن ببرگ کدو مانند است، (برهان) (آنندراج)، ابن ماسویه و امین الدوله گویند چوب سوس است که به فارسی تلخه گویند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، قلقاس گویند و دوایی است مجهولهالماهیه، (فهرست مخزن الادویه)، لکلرک در ترجمه ابن بیطار آنرا مرادف با ساقۀ ’سیاه دانه’ و نیز مرادف با ’شقاقل’ دانسته است و مؤلف برهان آنرا چوب شونیز (ساقۀ بوتۀ سیاه دانه) و همچنین قلقاس (لوف) نوشته است، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ترمس است که باقلای شامی و باقلای مصری باشد. (برهان) (آنندراج). محرف قیامون، معرب یونانی Kuamos یکی از اقسام نخود که به نخود سوری یا نخود مصری معروف است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بهترین نوع خرما در حاجی آباد
لغت نامه دهخدا
(نَ طَ)
بورۀ ارمنی. (منتهی الارب). به یونانی بورق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نطرون. (ناظم الاطباء). رجوع به نطرون شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
نعت ازضیط. رجوع به ضیط شود. (منتهی الارب). مرد دوش و بدن جنباننده با بسیاری گوشت در رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
ضیط. جنبانیدن دوش و اندام را در رفتار با بسیاری گوشت و فروهشتگی اندام. ضیطنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
ضوطر. ضیطر. مرد کلان جثه. فربه ناکس بزرگ سرین، مرد شگرف بی خیر، بازرگانی که سفر نکند و از جای خود بجای دیگر نرود برای فروختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ وِ)
جمع واژۀ ضیون. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیسارون
تصویر سیسارون
لاتینی تازی گشته سیاهدانه چوب شونیز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته نخودسوری از گیاهان یکی از اقسام نخود که به نخود سوری یا نخود مصری معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاون
تصویر ضیاون
جمع ضیون، گربه های نر
فرهنگ لغت هوشیار