جدول جو
جدول جو

معنی ضیاکل - جستجوی لغت در جدول جو

ضیاکل
(ضَ کِ)
جمع واژۀ ضیکل. (منتهی الارب). رجوع به ضیکل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیاکل
تصویر هیاکل
هیکل ها، پیکر انسان ها یا مجسمه ها یا حیوان ها، تنه ها، کنایه از انسانها یا حیوانات درشت و تنومند، صور ظاهری، تعویذی که به بازو یا عضوی از بدن می بستند، معبدها، بتخانه ها، تصویرها، جمع واژۀ هیکل
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ کِ لَ)
جمع واژۀ ضیکل. (منتهی الارب). رجوع به ضیکل شود
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ)
جمع واژۀ هیکل. رجوع به هیکل شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ کَ)
کلان جثۀ فربه پرگوشت. (منتهی الارب) ، مرد برهنه. (مهذب الاسماء). برهنۀ از فقر، یا عام است، نیازمند. محتاج. ج، ضیاکل، ضیاکله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هیاکل
تصویر هیاکل
جمع هیکل، اندامها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیکل
تصویر ضیکل
کلان جثه فربه پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیاکل
تصویر هیاکل
((هَ کِ))
جمع هیکل
فرهنگ فارسی معین