جدول جو
جدول جو

معنی ضیاطر - جستجوی لغت در جدول جو

ضیاطر
(ضَ طِ)
جمع واژۀ ضوطر. (منتهی الارب). رجوع به ضوطر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ طِ رَ)
جمع واژۀ ضوطر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
ضوطر. ضیطر. مرد کلان جثه. فربه ناکس بزرگ سرین، مرد شگرف بی خیر، بازرگانی که سفر نکند و از جای خود بجای دیگر نرود برای فروختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مرکز بلوک گسگر در نزدیکی رشت (گیلان)
لغت نامه دهخدا
طآطر، تآتر، نمایش، (از دزی ج 2 ص 76)، و رجوع به تآتر شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
ضوطر. ضیطار. مرد کلان جثه. فربه ناکس بزرگ سرین. (منتهی الارب). بزرگ شکم. بزرگ و فرومایه. (مهذب الاسماء) ، مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَیْ یا)
مرد درشت و سخت، مرد خمیده در رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
ابن حبشیّه بن سلول خزاعی، از قحطان. جدی جاهلی است و قره بن ایاس شاعر از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 437)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طیاطر
تصویر طیاطر
تاتر، نمایش
فرهنگ لغت هوشیار