معنی ضَجَّ - جستجوی لغت در جدول جو
ضَجَّ
آزار دادن، دین، پرگفتن
ادامه...
آزار دادَن، دِین، پُرگُفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضَخَّ
پمپ کردن، پمپاژ
ادامه...
پُمپ کَردَن، پُمپاژ
دیکشنری عربی به فارسی
ضَمَّ
در کیسه گذاشتن، ضمیمه، ادغام کردن
ادامه...
دَر کیسِه گُذاشتَن، ضَمیمِه، اِدغام کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَلَّ
گمراه، او به بیراهه رفت
ادامه...
گُمراه، او بِه بیراهه رَفت
دیکشنری عربی به فارسی
ضَفَّ
پریس کردن، بانک
ادامه...
پَریس کَردَن، بانک
دیکشنری عربی به فارسی
رَجَّ
تکان شدید دادن، تکان دهید، ترساندن، لرزاندن، لرزیدن
ادامه...
تِکان شَدید دادَن، تِکان دَهید، تَرساندَن، لَرزاندَن، لَرزیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
فَجَّ
پف کردن، او منفجر شد، تفتیش کردن، پاره کردن
ادامه...
پُف کَردَن، او مُنفَجِر شُد، تَفتیش کَردَن، پارِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بِضَجَّةٍ
پر سر و صدا، با صدای بلند
ادامه...
پُر سَر و صِدا، با صِدایِ بُلَند
دیکشنری عربی به فارسی