جدول جو
جدول جو

معنی ضویطه - جستجوی لغت در جدول جو

ضویطه
(ضُ وَ طَ)
خمیر سست. (منتهی الارب). خمیر نرم پرآب. (فهرست مخزن الادویه). آرد سرشتۀ سست. (مهذب الاسماء) ، گل و لای تک حوض. (منتهی الارب). گل و خلاش که بن حوض بود. (مهذب الاسماء) ، روغن با پیه گداخته که در خیک خرد کرده باشند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ کَ)
گروه از هر چیزی. ضواکه. گویند: رأیت ضواکه و ضویکه، ای جماعه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ)
مخلوط و آمیخته. یقال: اموالهم سویطهٌ بینهم، ای مختلطه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ضُ رَ طَ)
نعجهٌ ضریطه، گوسفند مادۀ فربه. در مثل است: الاخذ سریطی و القضاء ضریطی، یعنی وقت گرفتن قرض در حلق فروبردن است و در وقت وام گوز زدن. در حق شخصی گویند که در ادای وام سست و محیل باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
گیاه سست و نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
نوعی از خوردنی درهم آمیخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سویطه
تصویر سویطه
آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غویطه
تصویر غویطه
از ریشه پارسی گود چاه گود
فرهنگ لغت هوشیار