جدول جو
جدول جو

معنی ضؤد - جستجوی لغت در جدول جو

ضؤد
(ضُءْدْ)
ضؤده. ضؤوده. زکام. (منتهی الارب). سرماخوردگی. چاییدگی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضُءْ دَ/ ضُ ئو دَ)
ضؤد. زکام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
پنهان گردیدن، فریب دادن دشمن را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُ آ)
زکام. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، زنا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
زکام گرفتن. (زوزنی) (تاج المصادر). زکام زده شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زُءْ / زُءُ)
ترس. فزع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). ترسانیده شدن. (آنندراج) :
یضحی اذ العیس ادرکنا نکایتها
خرقاء یعتادها الطوفان والزؤد.
لحیانی (از تاج العروس).
بلی زؤداً تفشغفی العواصی
سافطس منه لافحوی البطیط.
ابوحزام علکی (از تاج العروس).
و من سجعات الاساس: شعار الزهد استشعار الزؤد. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ حُ)
ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ ئو)
کؤود. رجوع به کؤود شود
لغت نامه دهخدا
(رُءْدْ)
زن جوان نیکو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رأد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود، بن ریش. (منتهی الارب). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود، سهولت و رفق. گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضَءْدْ)
اندام زن. شرم زن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَع ع)
غلبه کردن کسی را به خصومت. (تاج المصادر). خصومت کردن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(نَ ئو)
بلا. سختی. رنج. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به نؤود شود
لغت نامه دهخدا