جدول جو
جدول جو

معنی ضؤاد - جستجوی لغت در جدول جو

ضؤاد(ضُ آ)
زکام. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، زنا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ضؤاد(حِ)
زکام گرفتن. (زوزنی) (تاج المصادر). زکام زده شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ آ)
بصورت فواد با واو نیز ضبط شده است. دل را گویند بسبب تحرک آن، زیرا فأد در اصل بمعنی حرکت است، و گروهی آن را به عقل تعبیر کرده اند. ج، افئده. (اقرب الموارد). دل. (منتهی الارب) :
گشت بیهوش و بر او اندرفتاد
تا سه روز از جسم او کم شد فؤاد.
مولوی.
، آنچه به گلو سرخ آویخته باشد از جگر، شش و دل. ج، افئده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُءْدْ)
ضؤده. ضؤوده. زکام. (منتهی الارب). سرماخوردگی. چاییدگی
لغت نامه دهخدا