جدول جو
جدول جو

معنی ضوطر - جستجوی لغت در جدول جو

ضوطر
(ضَ طَ)
ضبطر. ضبطار. مرد کلان جثۀ فربه ناکس بزرگ سرین. مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب). ج، ضیاطر، ضیاطره، ضیطارون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وطر
تصویر وطر
حاجت، نیاز
فرهنگ فارسی عمید
(بَ ضَ طَ را)
گرسنگی. (منتهی الارب) اقرب الموارد، ابوضوطری را کنیه الجوع دانسته
لغت نامه دهخدا
(وَ طَ)
حاجت. (ترجمه علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات). حاجت و نیاز، یا حاجت که بدان کمال قصد و توجه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) : فلما قضی زید منها وطراً زوّجناکها. (قرآن 37/33)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
گزند رسانیدن کسی را. (منتهی الارب). گزند کردن. (تاج المصادر) (زوزنی) (دهار). لغتی است در ضیر بمعنی گزند رسانیدن بکسی و زیان کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
پدر یحیی. صیاد ضبی. مثل است در سختی و صلابت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
بنوضور، قبیله ای است از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
گرسنگی سخت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
ابر سیاه، (منتهی الارب) (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کژ شدن زنخ و کژی آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ طَرا)
احمق و آن دشنامی است. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب).
- بنوضوطری، گرسنگی. و نام قبیله ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
ابن حبشیّه بن سلول خزاعی، از قحطان. جدی جاهلی است و قره بن ایاس شاعر از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 437)
لغت نامه دهخدا
(ضِ بَ)
ضبیطر. توانا، فربه پرگوشت و گرداندام، شیر قوی سخت. (منتهی الارب) ، سخت. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
شوندر. (تذکرۀ ضریر انطاکی). چغندر
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به یونانی تربد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حبهالخضراست. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
آنکه در بازار بدون رأس المال درآید و در کسب مطلوب حیله ها جوید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ مَ)
حوک. حوک خوانند و آن بادروج است. (اختیارات بدیعی). بادروج. (فهرست مخزن الادویه) ، گل بستان افروز است و آن را تاج خروس هم می گویند و بوییدن آن عطسه آورد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
ضوطر. ضیطار. مرد کلان جثه. فربه ناکس بزرگ سرین. (منتهی الارب). بزرگ شکم. بزرگ و فرومایه. (مهذب الاسماء) ، مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضور
تصویر ضور
ابر سیاه گرسنگی سخت، گزند رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطر
تصویر وطر
آرزو، نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطر
تصویر وطر
((وَ طَ))
حاجت، نیاز
فرهنگ فارسی معین