جدول جو
جدول جو

معنی ضوجان - جستجوی لغت در جدول جو

ضوجان
(ضَ)
آنکه خشک و نیک لاغر باشد، از ستور و مردم و نخله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موجان
تصویر موجان
اضطراب و موج زدن دریا، موج دار شدن دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجان
تصویر موجان
ویژگی چشم زیبا و پرکرشمه، چشم خواب آلود، موژان
فرهنگ فارسی عمید
(ضو / ضَ)
ضؤبان. (منتهی الارب). شتر قوی توانا و پرگوشت (واحد و جمع برابر است). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِفْ فَ)
مؤوجان. موج. (اقرب الموارد). به معنی موج است. (ناظم الاطباء). رجوع به موج شود
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع در 7 کیلومتری جنوب دستجرد، کوهستانی سردسیر، با 884 تن سکنه، آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق دستجرد و شاره میتوان ماشین برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
چشم پرکرشمۀ خواب آلوده، (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، موژان، (یادداشت مؤلف) :
دو چشم موجان بودیش خوب و خواب آلود
بماند خواب و شد آن نرگسش که موجان بود،
عمارۀ مروزی،
و رجوع به موژان شود،
- نرگس موجان، نرگس شکفته، (یادداشت مؤلف)،
-، مجازاً چشم نیکوان، (لغت فرس اسدی) :
خوی گرفته لالۀ سیرابش از تف نبید
خیره گشته نرگس موجانش از خواب و خمار،
فرخی
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میزدج بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 31 هزارگزی جنوب باختری شهرکرد و 3 هزارگزی راه نارسیان به باباحیدر واقع شده است، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 1302 تن است، آب آن از چشمه و قنات و رود خانه سراب تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
ورید وداج، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دیزمار مشگین باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 396 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
جویی است. (منتهی الارب). نام نهر قویق که در حلب در مقابل کوه جوشن قرار دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
در زوج گذشت. (آنندراج). به صیغۀ تثنیه، شوی زن. و نر و ماده و جفت. و یقال لاثنین هما زوجان... (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
ضؤبان. (منتهی الارب). دوش شتر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ضیج. میل کردن. (منتهی الارب). چسبیدن. عدول کردن. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
نام یکی از حصارهای یمن ازآن بنی هرش، و آن از نام کوهی است بهمین اسم به برسوی این ناحیت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضَ نَ)
تأنیث ضوجان: نخله ضوجانه، خرمابن خشک و خشک شاخه (لغه فی الصّاد). (منتهی الارب) ، رود (؟). (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود
دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود
دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
لغت نامه دهخدا
قصبۀ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی) (معجم البلدان) (منتهی الارب) : خوجان شهرکی است (از خراسان با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است. (حدود العالم). چون به خوجان رسیدند قصبۀ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی). در فرهنگ جغرافیایی ایران وضع کنونی آن چنین توصیف شده است: دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و 125 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
رجوع به بوج شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان لواسان کوچک که در بخش افجۀ شهرستان تهران واقع است و 197 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان ارنگۀ بخش کرج شهرستان تهران، در 20 هزارگزی شمال کرج و 3 هزارگزی غرب راه کرج به چالوس در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 461 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و میوه های سردسیری و لبنیات و عسل، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است. مزرعۀ وفس جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موجان
تصویر موجان
چشم نیکو که کم کم متحرک بنظر آید و لطفی خاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوجان
تصویر قوجان
نادرست نویسی غوجان واژه پارسی است پوستینی که پشم آن ازروست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوجان
تصویر صوجان
خشک اندام: آدمی یا ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجان
تصویر زوجان
نر و ماده تایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجان
تصویر موجان
موژان، چشم زیبا و پر کرشمه
فرهنگ فارسی معین