جدول جو
جدول جو

معنی ضهوب - جستجوی لغت در جدول جو

ضهوب
(حَ دَ)
پس ماندن، ضعیف و سست گردیدن، مانا بمردان نشدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذهوب
تصویر ذهوب
رفتن، گذشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضروب
تصویر ضروب
انواع، نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع نوع
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
بشدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). رفتن. برفتن. ذهاب، بردن، دور کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حِجْ جی زا)
برگردانیدن چیزی را به آتش و تغییر دادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
ضهب القوم، هر جنس مردم بهم آمیخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جمع واژۀ نهب. رجوع به نهب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مهیب. مرد که از وی ترسند، شیر بیشه، مکان مهوب، جای ترسناک و سهمگین. مکان مهاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بخشنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لهب و لهب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثُ قُ / ثَ قَ)
خون آمدن لب و سیلان او. (منتهی الارب). ضب ّ. رجوع به ضب ّ شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
بسیار زننده. یقال: رجل ٌ ضروب، ای شدیدالضرب و کثیره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
رونده. شونده، درگذرنده
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
نامی از نامهای زنان. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
جمع واژۀ ذهب . زرها
لغت نامه دهخدا
(تَ لَمْ مُ)
ترسیدن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رهب شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سهب، زمین هموار و برابر با نرمی و سهولت. (آنندراج) : سهوب الفلاه، نواحی دشت که در آن راه نباشد. (منتهی الارب) : چون برق خاطف و ریح عاصف سهول و ضراب و سهوب و شعاب آن مسافت درنوردید. (ترجمه تاریخ یمینی). اگرچه طناب اطناب کشیده شود و سهوب اسهاب پیموده گردد آخرالامر قلم تحریر بشکنند. (المضاف الی بدایع الازمان ص 23)
لغت نامه دهخدا
(حِدْ دَ)
گرد آمدن شیر. (منتهی الارب) ، کم شیر گردیدن ناقه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، اندک اندک فراهم آمدن چیز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
شترمرغ سپید. (منتهی الارب) ، چاه اندک آب. (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات). چاه کم آب، گوسفند یا ناقۀ کم شیر. ج، ضهل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَهَْ وَ)
ایستادنگاه آب. (منتهی الارب). برکۀ آب. (منتخب اللغات). ج، اضهاء
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذهوب
تصویر ذهوب
زرها، جمع ذهب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضهول
تصویر ضهول
شترمرغ سپید، چاه کم آب، ماده کم شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروب
تصویر ضروب
جمع ضرب، گونه ها، روشها، اقسام بسیار زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروب
تصویر ضروب
((ضُ))
جمع ضرب، گونه ها، انواع، اجزای آخر بیت
فرهنگ فارسی معین
واژه ای است که هنگام ترس بر زبان آورند
فرهنگ گویش مازندرانی