جمع واژۀ هوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مجمل اللغه). کامها. (مهذب الاسماء). آرزوهای نفس. (از آنندراج). خواهشها و آرزوهای نفس. (منتخب از غیاث اللغات) : میول و اهواء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هیبت و شوکت ایشان به آبادانی جهان و تألیف اهواء متعلق باشد. (کلیله و دمنه). همه از خلوص اهواء و صدق ولاءخدمت و طاعت او پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 397). اختلاف اهواء در میان ایشان ظاهر شد. (رشیدی)
جَمعِ واژۀ هوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مجمل اللغه). کامها. (مهذب الاسماء). آرزوهای نفس. (از آنندراج). خواهشها و آرزوهای نفس. (منتخب از غیاث اللغات) : میول و اهواء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هیبت و شوکت ایشان به آبادانی جهان و تألیف اهواء متعلق باشد. (کلیله و دمنه). همه از خلوص اهواء و صدق ولاءخدمت و طاعت او پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 397). اختلاف اهواء در میان ایشان ظاهر شد. (رشیدی)
زنی که نه حیض آورد و نه باردار گردد، یعنی مانا بمردان گردیده باشد، یا آنکه حیض آرد و باردار نگردد. ضهیاه. (منتهی الارب). زن که عادت نبیند. زن که هیچ خون نبیند و فرزند نیز نیارد، زنی که او را شیر نباشد، زنی که پستان نباشد او را. (منتهی الارب) ، درختی است خاردار. (منتهی الارب)
زنی که نه حیض آورد و نه باردار گردد، یعنی مانا بمردان گردیده باشد، یا آنکه حیض آرد و باردار نگردد. ضَهْیاه. (منتهی الارب). زن که عادت نبیند. زن که هیچ خون نبیند و فرزند نیز نیارد، زنی که او را شیر نباشد، زنی که پستان نباشد او را. (منتهی الارب) ، درختی است خاردار. (منتهی الارب)
جایگاهی است در شعر هذیل. ساعده بن جویّه گوید: شاعر فرزندی ازآن خویش را که در این سرزمین هلاک شده بدین شعر مرثیت گفته و شعر اینست: لعمرک ما ان ذاضهاء بهیّن علی ّ و ما اعطیته سیب نائل. و از ذاضهاء پسر خویش خواهد که در آن زمین مدفون گشته است. (معجم البلدان)
جایگاهی است در شعر هذیل. ساعده بن جُویّه گوید: شاعر فرزندی ازآن ِ خویش را که در این سرزمین هلاک شده بدین شعر مرثیت گفته و شعر اینست: لعمرک ما ان ذاضُهاء بهَیِّن علی ّ و ما اعطیته ُ سیب نائل. و از ذاضهاء پسر خویش خواهد که در آن زمین مدفون گشته است. (معجم البلدان)