جدول جو
جدول جو

معنی ضنانت - جستجوی لغت در جدول جو

ضنانت
(حِثْ ثی ثا)
ضن ّ. زفت گردیدن و زفتی کردن. بخیلی کردن. (تاج المصادر) (زوزنی). بخل ورزیدن. بخیلی. (دهار). بخل
لغت نامه دهخدا
ضنانت
بخیلی کردن، بخل
تصویری از ضنانت
تصویر ضنانت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضمانت
تصویر ضمانت
ضامن شدن، کفیل شدن، بر عهده گرفتن، دچار شدن به بیماری دائم که گاه به گاه شدت کند و موجب زمین گیری شود
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ نَ)
پذرفتاری. پذیرفتاری. تاوان داری. پایندانی. (مجمل اللغه). ذمامه. (منتهی الارب). ضمان. کفالت، حب ّ. (منتهی الارب) ، برجاماندگی. (منتهی الارب). زمین گیری
لغت نامه دهخدا
(ظِ نَ)
تهمت
لغت نامه دهخدا
(ضَنْ نا)
ابن باز. شاعر است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
از شهرهای فرانسه و کرسی ایالت لوار سفلی است، متجاوز از 197000 تن جمعیت دارد و درقسمت غربی فرانسه بر ساحل رود لوار واقع است و مرکز کشتی رانی و بزرگترین شهربرتانی است، کار خانه کشتی سازی دارد و کلیسائی از قرن پانزدهم میلادی، در آنجاست، این شهر در جنگ بین الملل دوم بسختی آسیب دید
لغت نامه دهخدا
پذیرفتاری پایندانی بابیزنی، بیماری دراز آهنگ بیماری کهنه، دوستی مهر، آسیب، زمینگیری بر جا ماندگی دچار شدن به بیماریی دایم که گاه به گاه شدت کند و موجب زمین گیری شود، کفیل شدن تعهد کردن کسی را، کفالت پایندانی پذیرفتاری. توضیح به ابن معنی در عربی نیامده و به جای آن ضمان مستعمل است و ضمانه در عربی به معنی درماندگی و زمین گیری است ولی در فارسی مستعمل است: طغر لبک... عمید الملک را فرمود تا جوابی مختصر به آبتگین نویسد و این ملطفه بخلیفه فرستد تا موجب سلوک و ضمانت او شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمانت
تصویر ضمانت
((ضَ نَ))
متعهد شدن. کفالت کسی را کردن، درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفته ای را متعهد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضمانت
تصویر ضمانت
پایندان
فرهنگ واژه فارسی سره
پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد