جدول جو
جدول جو

معنی ضمروط - جستجوی لغت در جدول جو

ضمروط(ضُ)
پوشیدنگاه. جای تنگ و پنهان. (منتهی الارب). تنگنای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
دزد. (منتهی الارب). دزدی که هرچه ببیند آن را برباید. (از اقرب الموارد) ، کسی که چیزی نداشته باشد، خبیث، درویش سرکش. ج، عماریط، عمارطه (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، عمارط. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
واحد ضفاریط، یعنی شکن های میان رخسار و بینی قریب هر دو دنبالۀ چشم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِرْ رو)
تندار. ضخم. یقال: انه لضرّوط. (منتهی الارب)
گوززن. تیزدهنده. ضروط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
مرد گوززن. تیزدهنده. ضرّوط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جمع واژۀ مرط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به مرط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ هََ)
بشتافتن. (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد) ، پناه دادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عمروط
تصویر عمروط
دزد، بد سرشت، درویش سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروط
تصویر ضروط
تیز دهنده گوز زن: مرد تندار
فرهنگ لغت هوشیار