جدول جو
جدول جو

معنی ضمارز - جستجوی لغت در جدول جو

ضمارز
(ضُ رِ)
ناقۀ کلان سال کم شیر، فحل ٌ ضمارز، گشن دفزک توانا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضمار
تصویر ضمار
مالی که امید به وصول آن نباشد، وام و وعده ای که به آن امید نتوان داشت، وام بی مدت، پنهان، نهان، مال پنهان
فرهنگ فارسی عمید
(ضُ زِ)
بعیرٌ ضمازر، شتر توانا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُ رِ)
مرد گرداندام استوارخلقت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِ رِ)
ناقۀ کلان سال. ناقۀ کلان سال کم شیر قوی. (منتهی الارب). اشتر قوی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ رَ)
شیربیشه، زمین سخت درشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بکسرضاد و فتح میم مخفّفه، در لغت بمعنی پنهان و صفت است از اضمار که بمعنی پنهان کردن می باشد. و شرعاً مال زائدالید که امیدی به وصول آن نرود غالباً. کذا فی جامعالرموز و فی کتاب الزکوه. مانند مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، یا ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآمده باشد که آن امانت نیز در حکم مال مغصوب بشمار رود - انتهی. صاحب تعریفات گوید: هو المال الذی یکون عینه قائماً و لایرجی الانتفاع به کالمغصوب و المال المجحود اذا لم یکن علیه بینه. مال پنهان. (منتهی الارب). مالی که امید رجوع آن نباشد. (منتهی الارب). مالی بشده. (مهذب الاسماء). مال رفته که امید برگشتن آن نباشد. (منتخب اللغات) ، عذاب که در تأخیر باشد، نهان. خلاف عیان. (منتهی الارب) ، وام. (منتخب اللغات). وام بی مدت. وعده و وام که از وی امید نتوان داشت. (منتهی الارب). موعود که امید از آن نتوان داشت و مکان و زمان آن معلوم نباشد. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضَ / ضِمْ ما)
نام بتی است عرب را. رجوع به بت شود. عبدالملک بن هشام گوید مرداس ابوالعباس بن مرداس را بتی بود و پرستش او می کرد. چون مرگش فرارسید پسر خویش عباس را بخواست و گفت ای پسر ضمار را پرستش کن که سود و زیان تو به دست اوست. عباس نزد ضمار آمد و از درون آن بت شنید که منادیی این ابیات می سرود:
قل للقبائل من سلیم کلها
اودی ضمار و عاش اهل المسجد
ان ّ الذی ورث النبوه و الهدی
بعد ابن مریم من قریش مهتد
اودی ضمار و کان یعبد مرّه
قبل الکتاب الی النّبی محمّد.
عباس چون ابیات بشنید ضمار را بسوخت و بنزد پیغمبراکرم آمد و اسلام پذیرفت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
جایگاهی است و در آن وقعه ای بنی هلال را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای نه گانه بخش کهنوج شهرستان جیرفت است، این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع است شمال آن دشت و شن زار و جنوب آن کوهستانی است، رودخانه آورتین از کوههای بشاگرد سرچشمه می گیرد و این دهستان را مشروب می سازد، این دهستان از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 1000 تن سکنه دارد و خرمای آنجابخوبی معروف است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضمار
تصویر ضمار
مال پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمار
تصویر ضمار
((ض))
پنهان، مخفی، مالی که امیدی به وصول آن نرود. غالباً مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآید
فرهنگ فارسی معین
پنهان، مختفی، مخفی، مستور، ناپیدا، نهان، نهفته
متضاد: آشکار، پیدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد