زمین که راه گم کنند در آن، سنگ بزرگ چنانکه آن را توان برگرفت. (منتهی الارب) ، ارض ٌ ضلضله، زمین سنگلاخ. (مهذب الاسماء). زمین درشت. ضلضل. ضلضل. ضلضله. ضلضله. (منتهی الارب)
زمین که راه گم کنند در آن، سنگ بزرگ چنانکه آن را توان برگرفت. (منتهی الارب) ، ارض ٌ ضُلَضِله، زمین سنگلاخ. (مهذب الاسماء). زمین درشت. ضُلضِل. ضَلضِل. ضُلضُله. ضَلضِله. (منتهی الارب)
گمگشتگی، گمراهی، تباهش، پنهان گشتن، پی گم کردن، فراموش کردن، سر گشتگی گم شدن گم کردن راه، گمراه شدن مقابل رشاد، گمراهی مقابل هدی. گمراهی، بیراهی، ضلالت
گمگشتگی، گمراهی، تباهش، پنهان گشتن، پی گم کردن، فراموش کردن، سر گشتگی گم شدن گم کردن راه، گمراه شدن مقابل رشاد، گمراهی مقابل هدی. گمراهی، بیراهی، ضلالت