دختر احمد بن عبدالله فارقانی اصفهانی. از زنان فاضل و محدث و فقیه بود. به سال 516 هجری قمری متولد شد. و او آخرین کسی است که از عبدالواحد صاحب ابی نعیم روایت کرده است. او را اجازاتی عالی از اهالی اصفهان وبغداد بود که گویند بالغ بر پانصد شیخ می شد. عفیفه به سال 606هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 5 ص 19). و رجوع به اعلام النساء ج 5 شود دختر یوسف میخائیل صالح کرم. از زنان نویسنده و ادیب معاصر در لبنان بود. (1883- 1924م.) برای شرح او رجوع به اعلام النساء ج 3 شود دختر سعید شرتونی (1886- 1906 میلادی) از زنان ادیب و نویسندۀ معاصر لبنان. برای شرح حال او به اعلام النساء ج 3 رجوع شود
دختر احمد بن عبدالله فارقانی اصفهانی. از زنان فاضل و محدث و فقیه بود. به سال 516 هجری قمری متولد شد. و او آخرین کسی است که از عبدالواحد صاحب ابی نعیم روایت کرده است. او را اجازاتی عالی از اهالی اصفهان وبغداد بود که گویند بالغ بر پانصد شیخ می شد. عفیفه به سال 606هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 5 ص 19). و رجوع به اعلام النساء ج 5 شود دختر یوسف میخائیل صالح کرم. از زنان نویسنده و ادیب معاصر در لبنان بود. (1883- 1924م.) برای شرح او رجوع به اعلام النساء ج 3 شود دختر سعید شرتونی (1886- 1906 میلادی) از زنان ادیب و نویسندۀ معاصر لبنان. برای شرح حال او به اعلام النساء ج 3 رجوع شود
مؤنث عفیف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن پارسا، أی پاکدامن. (دهار). زن پارسا و پرهیزگار از حرام. (غیاث اللغات) (آنندراج). ذاتی را نامند که او را صفت چیرگی بر شهوت و تملک نفس بغایت باشد. به عبارت دیگر زن سخت پاکدامن را عفیفه گویند. و شرعاً زنی را نامند که از وطی حرام بری و از تهمت چنین نسبتی به او معصوم باشد. و این چنین زن است که اگر بسوی او افترا و تهمتی روا دارند، درباره مفتری لعان واجب گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). ج، عفیفات و عفائف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عفیفه شود عفیفه. زن پارسا و باعصمت و باحیا و باشرم و متدین و پاکدامن. ج، عفیفگان. (ناظم الاطباء). و رجوع به عفیفه شود. توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش عفیفه مریم مرپور خویش را پدری. ناصرخسرو
مؤنث عفیف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن پارسا، أی پاکدامن. (دهار). زن پارسا و پرهیزگار از حرام. (غیاث اللغات) (آنندراج). ذاتی را نامند که او را صفت چیرگی بر شهوت و تملک نفس بغایت باشد. به عبارت دیگر زن سخت پاکدامن را عفیفه گویند. و شرعاً زنی را نامند که از وطی حرام بری و از تهمت چنین نسبتی به او معصوم باشد. و این چنین زن است که اگر بسوی او افترا و تهمتی روا دارند، درباره مفتری لعان واجب گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). ج، عَفیفات و عَفائف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عفیفه شود عفیفه. زن پارسا و باعصمت و باحیا و باشرم و متدین و پاکدامن. ج، عفیفگان. (ناظم الاطباء). و رجوع به عفیفه شود. توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش عفیفه مریم مرپور خویش را پدری. ناصرخسرو
مؤنث خفیف. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). - کواکب خفیفه، نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قدرسادس خردتر و این نه کوکب علاوه بر هزاروهشت کوکب است اقدار و اعظام سته است و بطلیموس این نه کوکب را عظم خواند. (یادداشت بخط مؤلف)
مؤنث خفیف. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). - کواکب خفیفه، نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قدرسادس خردتر و این نه کوکب علاوه بر هزاروهشت کوکب است اقدار و اعظام سته است و بطلیموس این نه کوکب را عظم خواند. (یادداشت بخط مؤلف)