- ضفدع
- قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است
بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، قاس، کلا، کلائو
معنی ضفدع - جستجوی لغت در جدول جو
- ضفدع
- غوک بزغ وزغ (تسم) غوک چغز قورباغه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غوکناکی غوکناکی آب یا تالاب، یک غوک
غوک سبز
ضفدع ها، قورباغه ها، وزغ ها، جانوری از رده های دوزیستان با پاهای قوی ها و پره دار که در آب تخم می ریزدها، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق ها و سمّی جدا می کندها، نوزاد بی دست ها و پای آن دارای سر بزرگ ها، دم دراز ها و آبشش است ها، بزغ ها، غورباغه ها، وک ها، غوک ها، بک ها، پک ها، چغزها، جغزها، غنجموش ها، مگل ها، قاس ها، کلاها، کلائوها، جمع واژۀ ضفدع
جمع ضفدع، غوکان جمع ضفدع غوکها قورباغه ها
سرگین پیل، سرگین انداختن، تیز دادن
غوک درختی وزغ
وزغ کش از گیاهان وزغ کش