جدول جو
جدول جو

معنی ضغدره - جستجوی لغت در جدول جو

ضغدره
(ضُ دُ رَ)
ماکیان. ج، ضغادر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دِ رَ)
جمع واژۀ غدیر، بمعنی نهر وآب که سیل سپس گذارد. غدران. (از اقرب الموارد). رجوع به غدران و غدیر شود. جمع واژۀ غدیر، یعنی گودال آب و آبی که سیل در زمین پست فروگذارد. مانند جریب و اجربه و نصیب و انصبه از جموع قله. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ رَ)
شب تاریک. (منتهی الارب) (آنندراج). لیله مغدره، شب تاریک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
غدره. (منتهی الارب). غداره. غدره. ج، غدرات. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غُ رَ)
آنچه پس گذارند آن را. ج، غدرات. (منتهی الارب). ج، غدرات، غدرات. (اقرب الموارد). غدره. غداره. رجوع به غدرات و غدرات و غداره و غدره شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
پیکان تیربزرگ. غداره. قداره. کتاره. کثاله:
درۀ من شده ست از نعمت
چون زنخدان خصم پر غدره.
(احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1205)
لغت نامه دهخدا
(غَ دِ رَ)
شب تاریک. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، غدرات
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ رَ)
جمع واژۀ غادر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ رَ)
غدره. غداره. (اقرب الموارد). غدره. (منتهی الارب) (تاج العروس). ج، غدرات، واحد غدر. (اقرب الموارد). غدرهمثل غدر است. (منتهی الارب). رجوع به غدر شود
لغت نامه دهخدا
پیکان پهن بزرگ و شکاری و آن را به شکل بیل سازند، حربه ای شبیه شمشیر که پهن و سنگین است، پیکان نیزه، دبه برنجین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدره
تصویر غدره
((غَ رِ))
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غداره، غدرک
فرهنگ فارسی معین