جدول جو
جدول جو

معنی ضریفطیه - جستجوی لغت در جدول جو

ضریفطیه
(ضُ رَ فِ طی یَ)
بازیی است عربان را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ فی یَ / یِ)
دهی از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 210 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حبوب و پنبه و پسته و انگور و صیفی است. راه آن فرعی است. صنایع دستی زنان کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(صَ فی یَ)
شراب منسوب به صریفون. رجوع به صریفون شود
لغت نامه دهخدا
(فی یَ)
زمین هموار مزروع. ضد بریه. (ناظم الاطباء). زمین کشت شده. خلاف بریه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ضِ رِ طی ی)
فربه کلان شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
بستن و محکم گردانیدن کسی یا چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُ رَ طَ)
نعجهٌ ضریطه، گوسفند مادۀ فربه. در مثل است: الاخذ سریطی و القضاء ضریطی، یعنی وقت گرفتن قرض در حلق فروبردن است و در وقت وام گوز زدن. در حق شخصی گویند که در ادای وام سست و محیل باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا