جدول جو
جدول جو

معنی ضردخ - جستجوی لغت در جدول جو

ضردخ
(ضِ دِ)
کلان از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضِ)
نخله ضرداخ، خرمابن بهتر و برگزیده و نجیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ دِ خَ)
دهی است از دهستان حومه بخش خمام شهرستان رشت. در 9 هزارگزی جنوب غربی خمام و هفت هزار و پانصد گزی غرب راه خمام به رشت، در جلگه مرطوب معتدل هوائی واقع و دارای 350 تن سکنه است. آبش از طش رود و سفیدرود. محصولش برنج، کنف، صیفی، ابریشم و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
گل تنک و سخت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، لغتی است در ردغ. (از اقرب الموارد). رجوع به ردغ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
هر چیز که در میان کاواک باشد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَیْ یُ)
شکستن سر کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سر شکستن. (منتهی الارب) (آنندراج). شدخ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ردخ
تصویر ردخ
سر شکستن، کاواک میان تهی گل فراوان
فرهنگ لغت هوشیار