جدول جو
جدول جو

معنی ضرایب - جستجوی لغت در جدول جو

ضرایب
ضریب ها، اعدادی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، جمع واژۀ ضریب
ضریبه ها، سرشت ها، خوی ها، عادت ها، طبیعت ها، خراج ها، جزیه ها، جمع واژۀ ضریبه
تصویری از ضرایب
تصویر ضرایب
فرهنگ فارسی عمید
ضرایب
(ضَ یِ)
جمع واژۀ ضریبه. (منتهی الارب). رجوع به ضریبه شود
لغت نامه دهخدا
ضرایب
زننده، شکل نوع صنف، مانند همتا، اکسپوزان، جمع ضرایب
تصویری از ضرایب
تصویر ضرایب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرایح
تصویر ضرایح
ضریح ها، قبرها، گورها، دور قبرها، صندوقهای چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر می سازند، جمع واژۀ ضریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
بسیار زننده،، سخت زننده،، کسی که سکه ضرب می کند، زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
با کسی شمشیر زدن، نبرد کردن، با هم زد و خورد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرایب
تصویر حرایب
اموال، مال ها، دارایی ها، جمع مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرایر
تصویر ضرایر
ضرّه ها، سختی ها، جمع واژۀ ضرّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرایب
تصویر غرایب
غریبه ها، ناآشناها، بیگانه ها، غریب ها، جمع واژۀ غریبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرابی
تصویر ضرابی
ضرّاب، بسیار زننده، سخت زننده، آنکه سکه ضرب می کند، زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
عددی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، در ریاضیات عاملی عددی که قبل از یک کمیت مجهول در یک جملۀ جبری قرار می گیرد مثلاً در عبارت y١4 + ٢x٣y٧ + ٢x4، ضریب ٢x، 4 است، ضریب ٢x٣y، ٧ است و ضریب y، ١4 است
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ یِ)
جمع واژۀ ضرّه. (منتهی الارب). هم شویان
لغت نامه دهخدا
(ضَ یِ)
ضرائک. جمع واژۀ ضریک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضریبه. (منتهی الارب). جزیه ها:
از کلک تو شمشیر زده لشکر اسلام
بر قیصر و فغفور نهد باج و ضرائب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(غَ یِ)
جمع واژۀ غریبه. غرائب. رجوع به غرائب و غریبه شود: دیدن عجایب و شنیدن غرایب. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
(ذَ یِ)
نام موضعی است به بحرین
لغت نامه دهخدا
(ذَ یِ)
جمع واژۀ ذریبه. و ذریب بمعنی حادّ
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ)
حرائب. جمع واژۀ حریبه. مالهای مسلوبه. (منتهی الارب) : خاص و عام در فوائد آن غنائم و رغایب آن حرایب متساوی شدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 352)
لغت نامه دهخدا
(خَ یِ)
جمع واژۀ خربه. (از ناظم الاطباء). رجوع به خربه دراین لغتنامه شود. این کلمه را ’خرائب’ نیز آورند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
نبرد و ستیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
مانند، مثل، نوع، همتا، شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترایب
تصویر ترایب
جمع تریبه، سینه ها، برها، استخوان های سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرائب
تصویر ضرائب
جمع ضریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرایر
تصویر ضرایر
جمع ضره همشویان
فرهنگ لغت هوشیار
رود نواز دنبک نواز، زننده، زرابی زرابگر کسی که پول سکه زند، کارگر ضرابخانه، جمع ضرابیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غریبه دوران (دورها) مقابل قرایب، چیزهای عجیب و شگفت آور و نادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترایب
تصویر ترایب
((تَ))
ج. تریبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرابی
تصویر ضرابی
((ضَ رّ))
کسی که پول سکه می زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرایب
تصویر غرایب
((غَ یِ))
جمع غریبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
((ضَ))
شکل، نوع، مانند، همتا، جمع ضرایب، حروف یا اعداد ثابتی که پیش از یک عبارت جبری نوشته می شود و باید در آن ضرب شود، کمیتی که ویژگی خاصی از یک ماده یا دستگاه را نشان می دهد و مقدار آن در شرایط معین ثابت است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
((ضَ رّ))
بسیار زننده، کسی که سکه می زند، نوازنده، سخن چین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
((ض ِ))
با کسی شمشیر زدن، مضاربه کردن، برجهیدن گشن بر ماده
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند درم و سره می کرد، دلیل که سخنی چند بی اصل بیاراید که لطیف و شیرین بود. اگر درم دون می زد، دلیل که سخنهای ناخوش بگوید - جابر مغربی
ضرابی کردن، دلیل است که سخنان خود را بیاراید و به فخر بازگوید. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
Coefficient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
коэффициент
دیکشنری فارسی به روسی